مترجم: محمد دلجو - امیر مجاهد تاريخ انتشار: در کتاب درج نشده تعداد صفحات: 83 نويسنده: میکی اسپیلین

کتاب بالاتر از خطر – نویسنده میکی اسپیلین

کتاب بالاتر از خطر – نویسنده میکی اسپیلین

نگاهی بساعت بزرگ (بار) انداختم. شش بعدازظهر را نشان مبداد . ساعت مچی ام را میزان

کرده و بعد از این که آخرین لیوان خود را نوشیدم کلاهم را سرگذاشته و از آنجا بیرون آمدم.
هوا با این که سرد بود دم کرده بنظر میرسید به همین جهت ترجیح دادم بارانی ام را نپوشیده و روی دستم بیاندازم.
نيويورك مثل همیشه شلوغ و پر هیاهو بود هیاهوئی که سالیان دراز بر این شهر حکم فرمائی

داشت و شدت و قدرتش روز افزون بود همانطور که در حاشیه خیابان آهسته قدم برمیداشتم بیاد

(پات) افتادم ، او از من خواسته بود که ساعت هفت در اداره ملاقاتش کنم بدون شك باید قتلى

اتفاق افتاده باشد و یا اینکه می خواست در باره حل این مسئله پلیسی از من كمك بگیرد

به هرحال او اظهار داشته بود که کار مهمی بامن دارد هنگامی که با تلفن این حرفها را میزد

اصلا بخاطرم خطور نمی کرد که بسراغش بروم و این امر بوسیله رخوت و سستی ای که مدت یك هفنه واقعا مرا خسته کرده بود ولی حالا احساس میکردم که بی اراده بطرف پلیس مبروم .
شاید این بواسطه علاقه ای بود که من در طی مدتی دراز به پات پیدا کرده بودم و شاید هم این غریزه ذاتی من بود؟ به هر حال تا ساعت ۴ خیلی وقت داشتم و بدون عجله و شتاب میتوانستم بمردم بفروشگاه ها و اتومبیلهائی که در رفت و آمد بودند نگاه کنم که تصمیم بگیرم . آخر تا کی مبارزه ؟ تا کی زد و خورد و تیراندازی؟ تا کی؟ كاش منهم از اول مسیر دیگری در زندگی انتخاب میکردم و …
رشته تخیلانم پاره شد. ماهیچه هایم منبسط گشت و از آن حالت بیرون آمدم درست در چند قدمی من لوله سیاه مسلسلی از داخل یك اتومبیل که بسرعت بطرفم …

مطالعه بیشتر