مترجم: محمد فصاع تاريخ انتشار: چاپ سوم 1375 تعداد صفحات: 257 نويسنده: آگاتا کریستی

کتاب سایه بان مرد قاتل – نویسنده آگاتا کریستی

کتاب سایه بان مرد قاتل – نویسنده آگاتا کریستی

خانم لمون منشی ماهر پوارو گوشی تلفن را برداشت
او دفتر یادداشتش را کنار گذاشت و گوشی را بر گوش گذاشت و با سرعت گفت: (ترافالگار، شماره ۸۱۳۷، بفرمائید.)
هرکول پوارو به پشنی صندلی تکیه داد و چشمانش را بست . انگشتانش با ریتم آرام و یکنواختی بر روی لبه میز مینواختند، در
حالی که در ذهنش به ساخت و مرتب کردن جملات مناسب برای نامه ای که به منشی اش دیکته می کرد، ادامه می داد.
خانم لمون دستش را روی گوشی تلفن گذاشت و با صدای آرامی پرسید: آیا تلفن شخصی از ناسکامب استان دوون را می پذیرد؟

پوارو اخمی کرد. نام این محل برایش مفهومی نداشت. پرسید: «چه کسی صحبت می کند؟
خانم لمون با تلفن صحبت کرد و بعد گفت: «اوه بله؟ نام خانوادگی ایشان چیست؟
سپس دوباره به سمت پوارو چرخید و گفت: خانم اربادن اولیور
ابروهای هرکول پوارو با حرکتی ناگهانی بالا رفتند. به باد خاطرانی افتاد: موهای خاکستری … چهره ای عنابی ….
او بلند شد و جای خانم لمون در کنار میز تلفن را گرفت. – هرکول پوارو صحبت می کند.
تلفنچی با تردید و شك پرسید: آیا آقای پوارو شخصا صحبت می کنند؟
پوارو به او اطمینان داد که جواب مثبت است. تلفنچی گفت : لطفا صحبت کنید.
صدای آرام تلفنچی جایش را به صدای بلند و جیغ مانندی داد و باعث

شد پوارو فورا و ناخودآگاه گوشی را اندکی از گوشش دور کند.
خانم اولیور پرسید: «آقای پوارو، خودتان هستید؟ . خانم، خودم هستم. – من اولیور هستم. نمی دانم آیا یادتان هست یا …. . خانم، البته که شما را به یاد میاورم. کی می تواند شما را فراموش کند – خوب خیلی از مردم گاهی یادشان می رود. فکر نمی کنم شخصیت و ظاهر ثابتی داشته باشم. یا شاید هم به دلیل آرایشهای …

مطالعه بیشتر