مترجم: حکیمباشی تاريخ انتشار: 1350 تعداد صفحات: 145 نويسنده: عزیز نسین ناشر: انتشارات بهفر

کتاب قسمت محله – نویسنده عزیز نسین

کتاب قسمت محله – نویسنده عزیز نسین

اتومبيل عقد و عروسی که دور و بر آن به مناسبت مراسم عقدکنان : با سبزه ها ، گلستاره ها،

گلهای قرنفل و گلهای طاووسی تزیین شده بود تا دم در خانه ( شاه داماد ) «حاجی مسعود»

نتوانست برسد زیرا چاله عمیقی که از سالها قبل در کوچه پت و پهن

«چهل پلکان» دهان باز کرده بود هم چنان بحال خود باقی بود.
اتومبيل عقد و عروسی تا لب سراشیب پیش رفت و ایستاد. آنشب زنان ساکن محله

چهل پلکان از شدت حساسیت و کنجکاوی خوابشان نبرده بود و برای آنکه عروس خانم را ببینند

به زحمت تا صبح بیدار مانده بودند . درهـای خاله زنکها از در و پنجره مانند خوشه های اقاقیا

آویزان شده بود. گروهی دیگر از زنان کوچه های مجاور نیز که خانه حاجی مسعود از

آنجاها بخوبی دیده نمیشد به خانه همسایه ها مهمان آمده بودند و دمادم سحر، مشغول صرف صبحانه بودند. زنها بصورتی از سر و کول هم کوچه را زیر نظر گرفته بودند که انگار مشغول تماشاي يك حادثة فوق العاده در يك ديدگاه هستند تا جاییکه یکی از گلدانهای خانه «آقا یونس مستر» که در حاشیه درگاهی ردیف شده. بود، روی آرنج یکی از زنان مهمان محله افتاد. خدا رحم کرد که در آنهنگام ، کسی از کوچه عبور نمیکرد و گر نه حادثه تلخی بار می آمد. اسما خانم زن آقا یونس اول کسی بود که سر صحبت را باز کرد: میگم صديقه خانوم ، این مردك با يكمن ریش و پشم در این سن و سال خجالت نمیکشه با يك دختر که قد نوه شه ازدواج میکنه ؟ صدیقه خانم، گوشتالو ، سرزباندار ، سفید چهره با بیانی مکش مرگ ما جواب داد :
اسما جونم. هفتاد که گذشت تازه اول عشقشه. بمحض اینکه اتومبيل عقد و عروسی که با گلها و روبانهای رنگارنگ، آراسته شده بود …

مطالعه بیشتر