تاريخ انتشار: چاپ اول 1373 تعداد صفحات: 216 نويسنده: مریم رضاپور

کتاب لبخند زندگی – نویسنده مریم رضاپور

کتاب لبخند زندگی – نویسنده مریم رضاپور

فصل «۱ »
ده روز بیشتر از ماه اسفند باقی نمانده بود اما مگر این سرما خيال تمام شدن داشت؟

سرمایی زودرس و ماندگار. از صبح به طور مداوم باران می بارید، بارانی ریز و تند. هنوز هم ادامه داشت. همه جا را آب برداشته بود. باغچه ها قابلیت نفوذیشان را از دست داده بودند و میل به مکیدن نداشتند. ناودانها از سمت بعد از ظهر به کار افتاده بودند. خیابان هم خلوت بود و فضای آن را تیرگی و غم فرا گرفته بود، گاه عابری چتر بدست شتابان گذر می کرد. شاید برای رفتن عجله ای نداشت اما رسیدن به سر پناهی یا اتاقی گرم میل او را به تند روی زیاد می کرد. فریبا توی اتاقش تنها بود نمی دانست سرش را چگونه گرم کند این هوای ابری انسان را خصوصا اگر تنها باشد ، در خانه ماندگار می کند. به کنار پنجره پناه آورد و مشغول تماشا شد اما چیزی برای دیدن در آن پیدا نکرد. معلوم نبود …

…

زندگی بهانه ای برای کسب تجارب و مجموعه ای از زشتیها و زیباییها، تلخیها و شیرینیها، ناکامیها و پیروزیهاست. هر چه هست شیرین و دوست داشتنی است و چرخ گردون مهلت زیستن را فقط یک مرتبه به نوع بشر اهدا می کند، خواسته یا ناخواسته بر ماست که این مهلت را غنیمت داشته، از لحظه لحظه اش به نحو مطلوب استفاده نماییم و این عمر گرانقدر را بیهوده از کف ندهیم. چه حاصل که روزی که پر حسرت نثار گذشته مان کنیم! زمانی که برای جبران ندامتها دیر است.
پدر و مادر عزیزم اثر « لبخند زندگی » را به شما تقدیم میکنم. شما گوهران گرانبهایی که با کلامی شیرین و بیانی دوست داشتنی فرزندانتان را به پند گرفتید تا خوب زیستن را به آنها بیاموزید و لبخند زندگی را برایشان به ارمغان آورید.
« مؤلف »

مطالعه بیشتر