تاريخ انتشار: چاپ اول 1376 تعداد صفحات: 226 نويسنده: زهرا اسدی

کتاب گمشده – نویسنده زهرا اسدی

کتاب گمشده – نویسنده زهرا اسدی

در آن میان، راننده، خطاب به شخصی که در کنارش قرار داشت با لحن آرامی گفت:

امیدوارم خیلی زود بر سر عقل بیایی و از رفتار نادرستت دست برداری به دنبال مکث کوتاهی،

با نظری گذرا به سوی او، ادامه داد: خودت خوب می دانی که من جز صلاح تو، چیزی نمی خواهم

اما دیگر از دست بچه بازیهایت خسته شده ام. هر چه سعی کردم با زبان خوش ترا رام کنم مؤثر نبود،

بناچار تصمیم گرفتم ترا به مکانی ببرم که با آدمهای شبیه به خودت دمخور باشی، شاید زندگی

با آنها ترا بر سر عقل بیاورد و روحیه ات را تغییر بدهد. در هر صورت اینرا بدان که در خانه من،

همیشه به روی تو باز است به شرط آنکه دختر خوبی باشی و اوامر مرا اطاعت کنی.

لحظه ای سکوت کرد تا شاید پاسخی بشنود اما چون همراهش همچنان ساکت بود با نگاه دیگری به سوی او، ادامه داد و گفت: نمی دانی چقدر متاسفم که باید مدتی

ترا به این محل بسپارم. با این حال اطمینان دارم پس از دوران کوتاهی اقامت در اینجا، از خر شیطان پایین می آیی و همان خواهی شد که من میخواهم. گر چه باید حالا

مخارج سنگینی برای ماندنت در اینجا، بر عهده بگیرم، اما مطمئنم که در آینده چندین برابر آنرا به من پس میدهی. در حین ادای این جمله، با خنده چندش آوری همراهش

را برانداز کرد و گفت: میفهمی چه می گویم؟

اتومبیل به آرامی در مسیر یک فرعی پیچید، در همان حال نگاه سرنشینان آن به تابلویی افتاد که با خط خوانایی نوشته بود (آسایشگاه روانی شماره دو) و در زیر نوشته،

پیکانی مسیر را نشان می داد. آنها پس از …

مطالعه بیشتر