- مترجم: فرزان دلجو
- تاريخ انتشار: چاپ اول 1345
- تعداد صفحات: 83
- نويسنده: ا.جفرسون
- ناشر: انتشارات البرز
کتاب ارواح شبگرد – نویسنده ا.جفرسون
کتاب ارواح شبگرد – نویسنده ا.جفرسون
ساعت بزرگ بيك بن لندن دوازده ضربه نواخت «هوفمن» کارآگاه خصوصی رو بمعاونش کرد:
خوب تونی برای امشب بس است ، ساعت دوازده نیمه شب میباشد . تونی پرونده ای را که در دست داشت بروی میز گذاشت. هوفمن زودتر برویم که از گرسنگی روی پا بند نیستم . در این موقع تلفن روی میز زنگ زد هوفمن بارانی خود را
روی صندلی انداخت و بطرف تونی رفت ، زیر لب گفت : بر شیطان لعنت اينهم شانس ما :
هوفمن گوشی را برداشت :
بفرمائید آژانس خصوصی هوفمن صدای وحشت زنی از
آنطرف سیم برخاست .
شما خود کارآگاه هوفمن هستید ؟
بله خانم بفرمائید صدای زن آرامتر شد
آقا ترا خدا بدادم برسید، زود خودتان را باینجا برسانید
جانم در خطر است ! هوفمن گفت: آدرستان را بفرمائید مطمئن باشید هر کمکی
از دست من بر آید کوتاهی نمیکنم
– خیابان ۵۲ خانه ۱۲۶ زودتر عجله کنید و رابطه قطع شده هوفمن گوشی را گذاشت: تونی برو ، گاومون زائید تونی اخمهایش را در هم کشید و گفت: کجا ؟ هوفمن فرصت نداده و دستش را کشید یاالله عجله کن و از دفتر کارشان بیرون آمده و بطرف ماشین کوچکی که متعلق به هوفمن بود دویدند هوفمن پشت رل قرار گرفته و اتومبیل بشدت از جا کنده شد. تونی که در کنار کارآگاه نشسته بود و هنوز از ماجرا اطلاع
نداشت گفت آخر چه شده که اینطور با سرعت میرانی . هوفمن در حالیکه پایش را بیشتر روی پدال گاز فشار میداد گفت. – جان زنی در خطر است و از من استمداد كمك كرده باز هم توضیح میخواهی؟ تونی سکوت کرد.
باران که تازه شروع شده بود با شدت بر شیشه می کوفت خیابانهان لندن را سکوت فرا گرفته بود و فقط نور بعضی از کاباره های شبانه بخیابانها روشنایی می بخشید . هوفمن اتومبیل را بطرف خیابان 25 پیچاند و بعد از طی …
|