- مترجم: کریم کشاورز
- تاريخ انتشار: 1341
- تعداد صفحات: 196
- نويسنده: ژرژ سیمنون
- ناشر: سازمان کتاب های جیبی
کتاب امضای مرموز – نویسنده ژرژ سیمنون
کتاب امضای مرموز – نویسنده ژرژ سیمنون
ساعت پنج – سه دقیقه کم بود . روی نقشه بزرگ پاریس که سراسر بدنه اطاق را پوشانده بود دایره کوچکی روشن شد. کارمندی ساندویچی را که میخورد گذاشت و انگشتك برق را
در یکی از هزار سوراخ تابلوی تلفن فرو کرد .
– آلو ! بخش چهاردهم؟ ماشین شما ؟… حرکت
کرد یا نه ؟ … مگره که میل داشت ظاهراً به ما وقع بی اعتنا باشد در آفتاب ایستاده عرق پیشانی را پاک میکرد . کارمند مزبور چند کلمه مقطع زیر لب گفت و انگشتك برقرا کشید و ساندویچ را
برداشت و روی به کلانتر پلیس قضایی کرده گفت :
چیزی نبود ، مرد مستی را گرفته اند !
ماه اوت بود. از همه جای پاریس بوی آسفالت بمشام میرسید . تمام پنجره های این اطاق که بمنزله مغز پلیس امدادی بود گشوده بود و همهمۀ شهر شنیده میشد . آن پایین توی حیات اداره شهربانی دو ماشین باری مملو از افراد پلیس آماده بودند که بمحض نخستین آژیر حرکت کنند .
دایره کوچک دیگری روشن شد. این بار مربوط به بخش
هیجدهم بود . کارمند مجدداً ساندویچ سوسیسون را رها کرد و
انگشتك را بکار انداخت
آلو! … چه عجب!… ژرار تویی؟… کشیکی ؟… خوب ، آن طرفهای تو چه خبر است؟ …. خوب خداحافظ. . …. شخصی خود را از پنجره پرت کرده بود. فقیران و بخصوص سالخوردگان این نوع خودکشی را انتخاب میکنند و جای شگفتی است که اینگونه انتحار بیشتر در بخش هیجدهم اتفاق میافتاد. مگره پیپ خود را به تکیه گاه پنجره کوبید و خالی کرد و سپس چاقش کرد و نظری بساعت دیواری افکند . پنج و دو دقیقه بود سرانجام معلوم نشد که آیا زن غیب گو را کشته اند یا نه ؟ در گشوده شد. استوار لوکاس که مردی بود کوچولو و گرد با خاطر مشغول وارد شد او هم عرق پیشانی خویش را پاك
کرد و پرسید :
رئيس ، باز خبری نیست ؟ …
|