کتاب خانواده نیک اختر – نویسنده ایرج پزشک زاد

نوع فایل
PDF
حجم فایل
3.21MB
تاریخ انتشار
21 آبان 1401
تعداد بازدید
206 بازدید
۵,۰۰۰ تومان
  • تاريخ انتشار: چاپ اول 1380
  • تعداد صفحات: 159
  • نويسنده: ایرج پزشک زاد
  • ناشر: نشر آبی

کتاب خانواده نیک اختر – نویسنده ایرج پزشک زاد

کتاب خانواده نیک اختر – نویسنده ایرج پزشک زاد

خانم بدری نیک اختر با تلفن با خواهرش ملیحه، مشغول صحبت است. برای اینکه بتواند ضمنا به آرایش ابروها جلوی آینه ادامه بدهد، بلندگوی تلفن را به کار انداخته است. در نتیجه صدای ملیحه نیز شنیده می شود. خانم بزرگ، مادر بدری، در سمت دیگر اتاق نشیمن با چادر نماز سر سجاده نشسته است نماز را تمام کرده تسبیح می اندازد و کتاب دعا می خواند.

دردسر خانه قسطی
بدری – … نه خواهر، گمان نکنم. بانک خیلی فشار آورده، یعنی اگر تا آن موقع نتوانیم خودمان مشتری پیدا کنیم، باید خانه را تخلیه کنیم بدهیم دست بانک که خودش بفروشد و طلبش را بردارد. اما، محمود را که می شناسی، می گوید درستش میکنم. میگوید هیچ بانکی زورش به من نمی رسد، یعنی می خواهد خودش مشتری پیدا کند که کار به حراج نکشد. چون به اعتبارش لطمه می خورد.
ملیحه – نمیشد أن یکی آپارتمانتان را بفروشید و قرض بانک را بدهید؟
بدری – آن آپارتمان که میدانی مستأجر دارد. آپارتمان با مستأجر را هم اگر بخرند نصف قیمت میخرند.
ملیحه – تکلیف خانه تهران هم که توقیف کرده اند معلوم نشد؟
بدری – نه والله، دنبالش هستیم. یک وعده هایی هم داده اند. تا حالا کلی رشوه داده ایم، اما مگر سیرمونی دارند؟ البته محمود ول کن قضیه نیست. یک کارهائی کرده و یک قرارمدارهائی گذاشته که من سر در نمی آورم… بگو ببینم، آن طرف شما هوا چطور است؟
ملیحه – تا دلت بخواهد باران. تا مغز استخوانمان نم کشیده. نگفتی فرشته جون و ففرجون چطورند، مامان چطورند؟
بدری – فرشته دیروز زنگ زد، بد نبود. میدانی که چند روز است با رابرت، بوی فرندش، رفته اند کوه…

ملیحه – مامان چطورند؟

بدري – الحمدالله بد نیستند. اینجا نشسته اند سر نماز.

ملیحه – گوششان چطور است؟

بدری – خراب. گاهی سمعکشان را می گذارند، گاهی نمی گذارند …

کتاب خانواده نیک اختر - نویسنده ایرج پزشک زاد

مطالعه بیشتر

لطفا پیش از خرید، راهنمای زیر را مطالعه کنید: