- مترجم: هوشنگ رکنی
- تاريخ انتشار: 1341
- تعداد صفحات: 202
- نويسنده: جان ب تامپسون
کتاب سندی – نویسنده جان ب تامپسون
کتاب سندی – نویسنده جان ب تامپسون
«سندی» زنی از پست ترین نقاط شهر و از میان توده مردمی برمی خیزد که جز برای
رفع گرسنگی زندگی نمی کنند.او ثروتمندان و فناتیکها را وا میدارد که بخاطر زیبایی و
حسن و جمالش رسوم کهنه و پوسیده غیرانسانی خود را به دور اندازند و در برابر او که
برایشان جز موجودی فقیر و بینوا چیز دیگری نبود زانو زده و سر تعظیم و تکریم فرود آورند.
«جان تامپسون»آمریکائی نه ادیب است نه شاعر،بلکه نویسنده ایست که تنها با زبان
دل و بی پرده از جامعه و روابط انسانها مینویسد.او کلمات و اصطلاحات عامیانه مردم خود
را بکار میبرد و اینگونه است که حتی اشخاص عادی و معمولی هم داستانش را میخوانند و بهره مند میشوند.
…
اسمش سندی ( Sandy ) بود … یا بعبارت دیگر همه او را به این نام میشناختند، فرقی هم نمیکرد.
به هرجهت خودش هم جز این اسم چیز دیگری برای خود نمیدانست و ماهی گیر وزنش هم که سندی با آنها در کلبه ای واقع در زیر لبه پرتگاه کنار رودخانه زندگی میکرد برگه ای برای شناسائی والدین وخانواده وی در دست نداشتند .
کلبه محقر ماهیگیر و زنش لیزی ( ماList ) در شهر ناچیز Natches قرار داشت و يك روز صبح که لبزی از سفر های کوتاه همیشگی خود بخانه باز میگشت، و بسیار سرحال بود و حتی باشوهرش هم در این مورد کوچکترین کدورتی نداشت سندی را پیدا کرده بود. سام Sam شوهر لیزی هرگز راجع به این سفر های مشکوک زنش از وی بازخواست نمیکرد و بعبارت دیگر راضی هم بود زیرا لیزی همیشه پس از بازگشت از این سفرها تا مدتی خوش خلق میشد و علاوه براین با خود پول هم میآورد.
غیبت لیزی گاهی سه روز و شاید بیشتر هم میشد و وقتیکه میآمد اغلب بیش از صد دلار پول و مقدار زیادی مشروبات الکلی همراه خود …
|