- مترجم: عنایت الله شکیباپور
- تاريخ انتشار: 1338
- تعداد صفحات: 178
- نويسنده: موریس لبلان
کتاب سنگ معجزه – نویسنده موریس لبلان
کتاب سنگ معجزه – نویسنده موریس لبلان
١ – ورونیك درهرژمون
ورونيك اشك از چشمان خود پاك کرد و گفت
هونورین تو آنچه می گوئی برای من وحشت آور است راست بگو تو پدرم را با چشم خود دیده ای
هونورین زنی جوان و از دهاقين جزيره سارك بود لباسی از پشم به تن
کرده و با يك روسری کلفت پشمی نیمی از صورت خود را پوشیده بود.
این زن بزبان دهاقین کاسکنی حرف میزد و در قیافه اش آثاری از نجابت و صداقت نفس هویدا بود
در پاسخ درونیک آه بلندی کشید و بسخنان خود چنین ادامه داد
ورونيك نمیدانید چه وحشتی سر اسر ساکنین جزیره را فرا گرفته وحشت مرك . مثل این
است که همه مردم مرك رادر دو قدمی خود مشاهده می کنند از يك ماه پیش شخص
ناشناسی که هنوز کسی او را ندیده وارد جزیره شده و بين مردم اینطور شهرت دارد که اینها
یکدسته دزدان و جنایتکاران آلمانی هستند هر روز جسد مرده يك يا دو نفر را در ساحل
رودخانه یا در جنگل و در کنار جاده ها مشاهده می کنند از همه عجیب تر اینکه در یکی از خانه های مخروب و متروك این جزیره علامت چهار صلیب دیده اند این صلیبها باخون آلوده شده و در زیر آن نوشته شده . چهارصليب . چهار جنازه . درخانه دیگر چهار نفر را بصلیب کشیده اند و در زیر آن نوشته شده عده کشته شدگان باید بسی نفر برسد از يك ماه پیش اهالی جزیره دسته دسته با کشتی ها و قایق ها فرار می کنند ، و همین ساعت که من با شما صحبت می کنم بنظرم نمیرسد کسی در جزیره مانده باشد همه مردم از سایه خود می ترسند و مرك را در دو قدمی خود احساس می کنند هفته قبل من با عده ای از دوستان برای خرید آذوقه از جزیره خارج شدم پدر و مادرم …
|