کتاب شعر با تشنگی پیر میشویم – شاعر کبری سعیدی

نوع فایل
PDF
حجم فایل
4.82MB
تاریخ انتشار
26 اسفند 1401
تعداد بازدید
268 بازدید
۵,۰۰۰ تومان
  • تعداد صفحات: 95
  • شاعر: کبری سعیدی با نام هُنری شهرزاد
  • عکس روی جلد: امیر نادری
  • تعداد دو هزار نسخه به همت بهروز وثوقی در چاپخانه خوشه به چاپ رسید

کتاب شعر با تشنگی پیر میشویم – شاعر کبری سعیدی

کتاب شعر با تشنگی پیر میشویم – شاعر کبری سعیدی

کبرا نام خواهر مرده ام بود که شناسنامه اش را باطل نکرده بودند و شناسنامه را برای من گذاشتند. مادرم مریم صدایم

میکرد . پدرم زهرا میخواندم . زمان رقصندگی شهلا میگفتندم . در سینما شهرزاد شدم و حالا زیر شعرهایم می نویسند.

م – شهرزاد

شما که مرا یاری دادید تا بدانم کیستم و مرا به ایل خود راهم دادید همه مان میدانیم ایلمان كوچك است و راهمان بس

دراز ، به هر نامی میخواهید صدایم کنید. دستتان را می بوسم . خواستم او را دیده باشم شعرهایم را بهانه کردم و پیش

او رفتم.

بهانه اینکه او درباره شعرهایم نظر بدهد .

تنها پیراهن خوبی که داشتم سیاه بود و موقع اطو کردن سر آستینم سوخته بود تمام راه در فکر این بودم که چطور سر

آستینم را مخفی کنم. در خانه را پیدا نمیکردم راننده تاکسی گفت با کی کارداری خانم شاید من بشناسم. گفتم آقای

… گفت من چند سال راننده اش بودم. رسیدیم. با مستخدم خانه احوالپرسی کرد و جلوتر از من واردخانه شد. کارگر با او

صمیمی تر بود.

وقتی روبرویش نشسته بودم از من پرسید چند کلاس سواد داری و من گفتم دهمو تا نصفه. گفت نصفه. خوب بگو شش

کلاس. همانطور بفکر سر آستینم بودم او گفت یکی از شعراتو بخون. من خواندم

پرسید. چشمم سنگین عطر است ترا بیاد چه چیز می اندازد … به زن کارگری که شیرینی را جلوی من گرفته بود گفتم.

من شیرینی نمیخورم… پرسید چشمم سنگین عطر است و دستم مرطوب قنات کدام بیشتر ترا راحت می کند. هوا زیاد

سرد نبود اما من سردم بود . گفت چرا نمی رقصی. گفتم رقصیدن بد نیست اما نمیخوام لخت باشم عریان شدن مشکله

میتونم برای شما کار کنم؟ گفت من فعلا کاری ندارم . گفتم از شعرهای فلانی بدم نمیآید. متوجه شدم که او …

کتاب شعر با تشنگی پیر میشویم - شاعر کبری سعیدی

مطالعه بیشتر

لطفا پیش از خرید، راهنمای زیر را مطالعه کنید: