- تاريخ انتشار: چاپ دوم 1375
- تعداد صفحات: 276
- نويسنده: اسماعیل فصیح
کتاب خاک آشنا – نویسنده اسماعیل فصیح
کتاب خاک آشنا – نویسنده اسماعیل فصیح
اسماعیل فصیح در دوم اسفند ماه سال ۱۳۱۳ در محله درخونگاه تهران به دنیا آمد. پس از تحصیلات عالی در آمریکا به ایران بازگشت و بهعنوان مترجم در انتشارات
فرانکلین مشغول به کار شد و سپس وارد شرکت نفت شد و در دانشکدهی نفت به تدریس زبان انگلیسی مشغول شد. او تا زمان جنگ تحمیلی و تعطیلی دانشکده نفت
آبادان این شغل را ادامه داد. اسماعیل فصیح در ۲۵ تیر ماه سال ۱۳۸۸ در بیمارستان شرکت نفت تهران به دلیل مشکل عروق مغزی درگذشت.
…
کتاب خاک آشنا نوشته اسماعیل فصیح است که مجموعه ای از 13 داستان کوتاه می باشد. این داستانها عبارتند از : «یک زندگی خاک شده»، «سایه های کمرنگ در
چشمان پیرزن»، «لحظه ها»، «تابوت بچه»، «ساندویچ و آبجو و سعدی»، «خاله توری»، «صعود»، «هدیه عشق»، «تنهایی آخر»، «غمگین»، «جغد سیاه دو سر» و … .
علی رغم تذکری که او در مورد خیالی بودن شخصیت ها در اول تمام کتاب هایش داده است، خبری جز واقعیت و آنچه که بر او گذشته است، نیست. فصیح در اکثر رمان
هایش به روایت یک حادثه یا شخص خاص می پردازد و در حاشیه و به طور غیر مستقیم از خودش هم سخن می گوید. تفاوت این کتاب در پرداختن به حاشیه هاست.
آن چه در کتاب های دیگر او حاشیه بود.
…
در روزگاری که شهر «طهران» هنوز دورش چند دروازه داشت و ناصرالدین شاه صاحبقران از سفر آخر فرنگش برگشته بود و بازارچه درخونگاه ناف شهر بود، یک صبح
بهاری، جوانکی سفید و لاغرو، که تازه پشت لبش سبز شده بود، و شاعر مسلک بود، پیاده از ده قلعه مرغی آمد شهر.
جوانک لاغرو اسمش حسن بود. حسن یتيم بود. در خانه ملای ده، قلعه مرغی بزرگ شده بود. تک و تنها بود. قدش بلند بود. دهنش گنده بود. چشمانش پر از زندگی
بود…
|