- مترجم: سیمین دانشور
- تاريخ انتشار: چاپ دوم 1354
- تعداد صفحات: 177
- نويسنده: آرتور شنیتسلر
- ناشر: انتشارات جاویدان
کتاب بئاتریس – نویسنده آرتور شنیتسلر
کتاب بئاتریس – نویسنده آرتور شنیتسلر
بنظرش آمد که از اطاق مجاور صدایی بگوشش رسید. نامه نيمه
تمامش را رها کرد و آرام بطرف در نیمه گشوده رفت و داخل اطاق
تاريك را سرك كشید . پسرش روی نیمکت این اطاق غرق در خواب بود .
قدم بداخل اطاق گذاشت و متوجه شد که سینه هوگو در خواب سالم
جوانی مرتب بر میاید و فرو مینشیند.
یخه نرم و چین خورده اش باز بود.
از سر تا پا لباس پوشیده بود ، حتی پوتین های نعل خورده سنگینش
که همیشه آنها را در ده میپوشید پایش بود. معلوم بود که میخواسته
در گرمای ظهر چرتی بزند و بعد درس حاضر بکند. زیرا کاغذها و کتابهایش
دور و برش ولو بود. اکنون سرش را از اینطرف بانطرف میگرداند ،
مثل اینکه کوشش داشت بیدار بشود . اما فقط کمی سرش را
بلند کرد و دوباره بخواب رفت . چشمان مادر وقتی بتاریکی اطاق
خو گرفت ؛ این حقیقت را دریافت که احاس عمیق دردناک و بیگانه ای
دور سیمای او را گرفته و این احساس که توجه او را اخیراً بخود جلب کرده بود
حتی در خواب هم دست از سر پسرش بر نمیدارد. «بئاتریس» آه کشید و سرش را تکان داد بعد باطاق خودش رفت و در
را آرام پشت سر خود بست. نگاهی بنامه انداخت . اما میلی در خود ندید که آنرا تمام بکند.
دکتر «تیخمان» که این نامه برایش نوشته شده بود مردی بود که بتواند اسرارش را با او ، در میان بگذارد و حتی واقعاً
متأسف بود که چرا در موقع خداحافظی با او در قطار چنان تبسم دوستانه ای برویش کرده است .زیرا اکنون ، در ضمن این
هفته های تابستان که در ده میگذراند خاطره شوهرش که پنجسال پیش مرده بود بیش از همیشه در ذهن او زنده شده
بود و او تمام یادگاری های مربوط باظهار علاقمندی و خواستگاری …
|
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.