کتاب باغهای بلورین خیال قصه های عامیانه ایرانی

نوع فایل
PDF
حجم فایل
1.6MB
تاریخ انتشار
24 آذر 1401
تعداد بازدید
226 بازدید
۵,۰۰۰ تومان
  • گردآوری و تحقیق: خسرو صالحی
  • تاريخ انتشار: چاپ اول 1377
  • تعداد صفحات: 139
  • ناشر: نشر مرکز
  • مجموعه داستانهای فولکولور کوتاه برای کودکان

کتاب باغهای بلورین خیال قصه های عامیانه ایرانی

کتاب باغهای بلورین خیال قصه های عامیانه ایرانی

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود هر که بنده خداس بگه یا خدا!
روزی بود روزگاری بود توی یک ولایت دور دور امیری بود دادگر. این امیر وزیری داشت از خودش زیرکتر و باهوشتر که هر موقع در امر کشورداری در میماند از او کمک می گرفت.

این امیر و وزیر هیچ اولادی نداشتند امیر هم که عمری ازش گذشته

بود روز به روز لاغرتر و نزارتر می شد و خیلی غصه دار شده بود چون

با خودش میگفت: «من که جانشین ندارم این تخت پادشاهی رو

برای چی میخوام تا اینکه یه روزی اومد پیش وزیر گفت:

«ای وزیر من پام لب گوره، اصلاً دل و دماغ حکومت کردن ندارم

و میخوام برم مسجد و عبادت خدا کنم که بلکه خدا از سر تقصیراتم بگذره.» شروع کرد عبادت و مناجات کردن
چندین وقت از این مابین گذشت یه روز که امیر توی مسجد

مشغول عبادت بود آمدند گفتن «یا امیر درویشی آمده و هرچه بهش میدیم میگه میخوام امیر این شهر رو ببینم.» گفت: «بگید بیاد.» درویش وقتی خدمت امیر رسید و دعا سلام امیر را به جا آورد و گفت: «قبله عالم به سلامت باشه شما پادشاه به این عادلی چرا ترک حکومت کردید. امیر از حرف درویش ناراحت شد، گفت: «غلام مولا فیضتو بگیر و برو شما را چه به این کار درویش گفت: «خدا سایه شما را از سر این مردم کم نکنه حالا که شما ولیعهد می خوایید چرا ترک حکومت کردید دست کرد توی کوله پارچه اش یک اناری درآورد و به طرف امیر گرفت گفت: ای امیر شما نصف این انار را خودت و زنت میخوری نصفش هم میدی به وزیرت و زنش امیر دستش را برد انار بگیرد و بگذاره توی طاقچه که دید درویش نیست یه چکه آب شد …

کتاب باغهای بلورین خیال قصه های عامیانه ایرانی

مطالعه بیشتر

لطفا پیش از خرید، راهنمای زیر را مطالعه کنید: