- تاريخ انتشار: چاپ دوم 1365
- تعداد صفحات: 161
- نويسنده: محسن مخملباف
کتاب حوض سلطون – نویسنده محسن مخملباف
کتاب حوض سلطون
روایت این كتاب از زبان زن فقیری است از اهالی تهران سال های ۱۳۴۲ كه دست در به دری روزگار او را به لایه های مختلف اجتماع می كشاند.
بخشی از کتاب:
چادر را به سر کشیدم، حسین را بغل کردم و زدم به کوچه. افتخارسادات داشت انگور سوا میکرد. راه را باز کرد بروم تو. گفتم:
«نه شما بفرمائین. من حالا کار دارم.»
هر چه فکرش را کردم، خوبیت نداشت جلوی اون بگم. خود قنبر هم داشت چرتکه میانداخت. افتخار سادات که انگورشو سوا کرد، گذاشت توی کفه ترازو. قنبر هم سنگ یک کیلویی را گذاشت توی اون کفه و گفت:
«میشه پونزدهزار.»
حسین دولا شد از روی پیشخون خرما ورداره، زدم روی دستش. توی دلم گفتم: حالا میخوای باز خدا و پیغمبرو به رخم بکشه. قنبر گفت:
«هان، باز چی میخوای؟»…
…
محسن مخملباف (متولد ۸ خرداد ۱۳۳۶ در تهران) او در سال ۱۳۸۴ از ایران رفت و اکنون در فرانسه زندگی میکند.
مخملباف در دهههای ۶۰ و ۷۰ خورشیدی، از پرکارترین سینماگران پس از انقلاب در ایران بود. سیر تحول اندیشه، باورها و اصول او در آثارش بازتاب دادهشدهاست.
او با نخستین فیلم بلند خود، توبهٔ نصوح (۱۳۶۱)، فیلمسازی مذهبی شناختهشد که در راستای شعار انقلابی حمایت از مستضعفان، خواهان دست کشیدن طبقهٔ مستکبر از مال دنیا شدهاست. در سال ۱۳۶۴، مخملباف با نوشتن فیلمنامهٔ زنگها، برای نخستین بار از طرح شعارهای آرمانگرایانهٔ حکومتی، به بررسی پیچیدگیهای زندگی انسان و جستجو برای معنی زندگی و مرگ رو کرد و با کارگردانی فیلم بایسیکلران، به نقطهٔ عطف کار سینمایی خود در این راستا رسید. بایسیکلران در سال ۱۳۶۷ جایزهٔ بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامهٔ هفتمین جشنوارهٔ فیلم فجر را دریافت کرد. فیلم سهبخشی دستفروش (۱۳۶۸) او، ازنظر فضاهای سورئالیستی و شیوهٔ طرح داستان، در سینمای پس از انقلاب اثری تازه بهحساب میآمد.
|
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.