- تاريخ انتشار: چاپ اول 1394
- تعداد صفحات: 306
- نويسنده: نسرین ثامنی
- دانلود کتاب خانه مقوایی
- مادر با عصبانیت پله ها را پیمود و به طبقه بالا رسید ...
کتاب خانه مقوایی – نویسنده نسرین ثامنی
کتاب خانه مقوایی – نویسنده نسرین ثامنی
مادر با عصبانیت پله ها را پیمود و به طبقه بالا رسید، پشت اتاق ایستاد، نفسی
تازه کرد آنگاه با صدای تقریبا بلندی بدون اینکه درب را بگشاید فریاد زد:
– آذر، آذر. پاسخی شنیده نشد. او به آرامی چند ضربه ای به در نواخت و گفت: . آذر بلند شو نزدیک ظهرها
آنگاه درب را باز کرد و از لای آن به دخترش نگریست. آذر غلتی زد و پلکش را از هم گشود.
مادر گامی به درون نهاد و با تشر اضافه کرد:
دیگه بسه چقدر میخوابی زود باش پاشو.
آذر برخاست و روی تخت نشست. مادر همچنان مشغول غرولند . بود.
– روز جمعه ای عوض اینکه بلند شی و کمی تو کارای خونه کمکم کنی همش میگیری می خوابی، این که وضع نشد.
آذر خمیازه کشداری کشید و گفت: ۔ سلام مادر. مادر با طعنه پاسخ داد:
– سلام، ظهر بخیر! زود باش بجنب. و پس از ادای این جمله به سمت در حرکت و ادامه داد: زود بیا پایین یه چیزی بخور
مادر درب را بست و خارج شد. آذر همچنان به حالت نشسته چرت می زد .
از این که ناگزیر بود رختخواب را ترک کند حسابی دمغ بود …
|
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.