- تاريخ انتشار: دهه 1350
- تعداد صفحات: 188
- نويسنده: مسعود خاک نژاد
- ناشر: موسسه انتشارات آسیا
- دانلود کتاب خداحافظ زندگی
- از چهره اش یاس و ناامیدی فریاد میکشید ...
کتاب خداحافظ زندگی – نویسنده مسعود خاک نژاد
کتاب خداحافظ زندگی – نویسنده مسعود خاک نژاد
بیمارستان را سکوت عمیقی فرا گرفته بود و صدای شادی در آن
محو و نابود شده بود و گاهی در فراق موجود ناکامی که از
این دنیای فانی پر رنگ حیله و نیرنگ به وادی ابدی و جاویدان
شتافته بود اشکهایی ریخته میشد و از سراسر بیمارستان
غبار غم و اندوه بپا میخاست. دریکی از اطاقها جوانی لاغر اندام و
زرد چهره بیست و پنج ساله بروی تختی دراز کشیده بود و
از چهره اش یاس و نا امیدی فریاد میکشید او برادر من سعید بود.
قدش بلند و موهایش مشکی و چشمهایش سیاه تر از شب
و چهره اش زیبا و دوست داشتنی بود. چهره زرد مادرم و
رخسار پر از غم پدرم انتظار حقیقت ناگواری را داشتند که خواه ناخواه
با آن مواجه میشدند. آفتاب غروب نمود و شب چادر
سیاه خود را بروی زمین گسترد تا بدیها و زشتیهای آنرا پنهان نماید.
پدرو مادرم با آنکه مایل نبودند حتی برای یک لحظه ترکش کنند
اما ناچارا با او خداحافظی کردند و به منزل برگشتند و من
پیش او ماندم تا تنها نماند و احساس غم ننماید.سعید با صدای ضعیفی
که به سختی شنیده میشد گفت:حمید جون جلوتر
بیا چون میخوام ازت خواهشی بکنم …
|