- تاريخ انتشار: چاپ اول اصفهان خیابان شاه
- تعداد صفحات: 99
- نويسنده: رضا عطاپور
- ناشر: ع . ر . (270)
- دانلود کتاب فکاهیات عطا
کتاب فکاهیات عطا – نویسنده رضا عطاپور
کتاب فکاهیات عطا – نویسنده رضا عطاپور
چهار تن دوست در گوشه ای نشسته بودند و هر يك از ايشان از آرزوهای خود دم میزد ناگهان یکی از آن میان گفت اگر قرار
شود امشب هر فرد بشری هر چه میخواست بدان نائل آید، هر يك از شما چه خواهید خواست ؟ اولی گفت : پول نقد بقدر
ستارگان آسمان دومی گفت بشکه ای شراب که هیچگاه تمام نشو د سومی گفت:
حرمسرایی مانند حرمسرای هارون الرشید ! چهارمی ساکت بود ، وقتی از او پرسیدند : تو چه آرزو داری ؟ جواب داد: آرزو
دارم که بجوار رحمت ایزدی بپیوندید و من وارث مصیبت زده هر سه نفرتان باشم !
…
مأمور – چراوقتی ایست دادم ، نایستادی ؟ راننده: آقا من دو ساعت زحمت کشیده بودم تا این قراضه را راه انداختم ، دیگر
حیفم آمد که برای اطاعت امر شما دوباره آن را از کار بیندازم.
…
معلم داشت دستور زبان درس میداد میگفت: نکره اسم یک شخصی ناشناس و نامعینی است …
در این موقع معلم حرفش را قطع کرد و پرسید چه کسی بود خندید؟
پسرکی از ته کلاس جواب داد: یک شخص نکره قربان
…
خانم هنرمندی که پا به سن گذاشته بود ولی مثل اغلب هنرمندان هنوز خودش …
|