کتاب راز راما – نویسنده آرتور سی کلارک

نوع فایل
PDF
حجم فایل
11.55MB
تاریخ انتشار
11 اسفند 1401
تعداد بازدید
120 بازدید
۵,۰۰۰ تومان
  • مترجم: دکتر ناصز بلیغ
  • تاريخ انتشار: چاپ اول 1377
  • تعداد صفحات: 692
  • نويسنده: آرتور سی کلارک
  • ناشر: نشر نقطه

کتاب راز راما – نویسنده آرتور سی کلارک

کتاب راز راما – نویسنده آرتور سی کلارک

در ابتدا به نظر میرسید که آن صدای ملایم و مکانیکی بخشی از رؤیای اوست. هنگامی که نیکول تکرار نامش را اندکی بلندتر شنید از خواب پرید. موجی از ترس شدید در جانش دوید بی درنگ اندیشید اومدن سراغ من صبح تا چند ساعت دیگه میمیرم. نیکول به آرامی نفسی عمیق کشید و سعی کرد ترس شدید و فزاینده اش را مهار کند . وی چند ثانیه بعد چشمانش را باز کرد سلول او کاملاً تاریک بود. نیکول حیرتزده به اطراف نگاه کرد تا کسی که او را صدا زده بود پیدا کند. صدایی بسیار ملایم گفت ما اینجاییم روی تخت کنار گوش راستت. ریچارد
ما رو فرستاد تا به شما برای فرار کمک کنیم… ولی باید زود بجنبیم.»
نیکول لحظه ای فکر کرد هنوز هم خواب میبیند سپس صدای دومی را شنید که بسیار شبیه صدای اول اما به هر حال متمایز بود به پهلو برگرد تا ما خودمونو روشن کنیم.»
نيكول غلتید در کنار سر خود روی تخت دو هیکل کوچک دید که بیش از 8 یا 10 سانتیمتر بلندی نداشتند و هر دو به شکل زن ساخته شده بودند. در آن لحظه هر دو، به واسطه یک منبع نور داخلی میدرخشیدند یکی از آنها موهایی کوتاه داشت و مانند شوالیه های قرن پانزدهم اروپا زره پوشیده بود دومی تاجی کوچک به سر و
مانند ملکه ای قرون وسطایی لباسی پر از چین به تن داشت.
اولی گفت: «من ژاندارک هستم.»
و من هم الینور اکویتن.
نیکول با حالتی عصبی خندید و با حیرت به آن دو موجود کوچک خیره شد. چند ثانيه بعد هنگامی که نور درونی روباتها خاموش شد، نیکول سرانجام آن قدر خودش را جمع و جور کرده بود که بتواند سخن بگوید او با صدایی آهسته گفت: پس ریچارد شما رو فرستاده که به من …

کتاب راز راما - نویسنده آرتور سی کلارک

مطالعه بیشتر

لطفا پیش از خرید، راهنمای زیر را مطالعه کنید: