مترجم: پیمان اسماعیلیان خامنه تاريخ انتشار: چاپ اول 1372 تعداد صفحات: 207 نويسنده: آیزاک آسیموف ناشر: شقایق

کتاب راهزنان سیارکها – نویسنده آیزاک آسیموف

کتاب راهزنان سیارکها – نویسنده آیزاک آسیموف

اطلس آماده پرتاب بود خطوط براق و تابان سفینه فضایی در
زیرنور زمین – تابی که آسمان شبانگاهی ماه را روشن ساخته بود،
می درخشید سفینه با دماغه نوک گرد خود به سوی فضای تهی قد افراشته بود.

در احاطه خلاء بود و سنگ پونس مرده سطح ماه را
زیر پا داشت. تعداد خدمه آن صفر بود هیچ ا انسان زنده ای در در آن
وجود نداشت.
دکتر هکتور کانوی، رئیس شورای علوم، گفت، «ساعت چند است، گاس؟»
او در دفاتر کره ماه شورا احساس ناراحتی میکرد. روی زمین که بود، در دست در نوک بنای سوزنی شکل برج علوم اقامت داشت که از سنگ و فولاد ساخته شده بود. از آن جا می توانست از پشت پنجره
به تماشای شهر بین المللی بایستد.
در این جا، روی ماه تمام تلاش خود را کرده بودند. دفترهای کار پنجره هایی کاذب داشت که منظره هایی زیبا و درخشان از کره زمین در پشتشان خود نمایی میکرد این تصاویر رنگهایی طبیعی داشت و کم و زیاد شدن روشنایی در آنها صبح و ظهر و شامگاه را شبیه سازی می کرد؛ و در طول مدت تخصیص یافته برای خواب حتی به رنگ آبی تیره و کدر در می آمدند. اما این برای یک زمینی مثل کانوی کافی نبود. می دانست که اگر شیشه این پنجره ها را بشکند در پس آنها تنها تصاویری مینیاتوری و
در پشت این تصاویر نیز یک اتاق دیگر یا سنگ سخت ماه است. دکتر آگوستوس هنری که مورد خطاب کانوی بود، به مچش نگریست. در بین پکهایی که به پیپش میزد، گفت، «هنوز پانزده دقیقه مانده جای نگرانی نیست وضعیت اطلس عالی است. دیروز خودم بررسی اش کردم.» میدانم موهای کانوی به سفیدی برف بود و با آن که هر دو همسن بودند پیرتر از هنری لاغر میان و باریک اندام می نمود …

مطالعه بیشتر