کتاب سه نمایشنامه – بمناسبت جشن فرهنگ و هنر

نوع فایل
PDF
حجم فایل
1.52MB
تاریخ انتشار
4 دی 1401
دسته بندی
تعداد بازدید
95 بازدید
۵,۰۰۰ تومان
  • تاريخ انتشار: آبان 1349 - بمناسبت جشن فرهنگ و هنر
  • تعداد صفحات: 162
  • نمایشنامه شیر: فتحعلی رونقی
  • نمایشنامه کوج: هوشنگ کمالی
  • نمایشنامه آقای ناصری: امین فقیری
  • ناشر: انتشارات اداره کل فرهنگ و هنر استان فارس

کتاب سه نمایشنامه – بمناسبت جشن فرهنگ و هنر

کتاب سه نمایشنامه – بمناسبت جشن فرهنگ و هنر

پرده اول شامل هشت صحنه
يك اطاق ساده روستایی که در
سمت چپ آن صندوق مخملی قرمز
رنگی قرار دارد. روبروی صحنه
طاقچه ای که چراغ گرد سوزی روی آن روشن است در کنار طاقچه میز کوتاهی که سفره و وسائل چایخوری روی آن گذاشته اند. در وسط سن قالی متناسبی گسترده و روی آن دو رختخواب بفاصله کمی پهن کرده اند.
عذرا در وسط صحنه ایستاده و
دنبال چیزی میگردد. بعد از يك دقيقه
اینطرف و آنطرف گشتن نمکدان را پیدا
کرده در سفره غذا میگذارد.
عذرا: بازم نیومد ….. سه ساعت از شب رفته …. آخه یکی نیست بهش بگه مرد حسابی تا این وخت شب تو بیابون چکار میکنی؟…. منم که جرأت این فضولیا رو ندارم . (سرش را بلند میکند) خدایا خودت شاهد باش هر چی من بهش میگم مرد حسابی به من و تو چه که گراز همه چغندرها رو خراب میکنه، انگار نه انگار حالیش نیست. سر قابلمه ایرا که روی میز كوچك پشت رختخوابها گذاشته شده بر میدارد. اینم که سرد شد…. بدلم موند که یه دفه با دل راحت سر سفره بشینه و غذاشو بخوره… اصلا خدا میدونه عقلش کمه…. مثل دیوونه ها صب تا شب کار میکنه. (وارد رختخواب دست راستی میشود) حالا کاشکي وختی میومد منو از خواب بیدار نمیکرد….
امشب خدا میدونه اگه بیدارم کنه هزارتا بد و بیراه بهش میگم خجالتم خوب چیزیه… مگه من بدبخت چه گناهی کردم که اسیر او شدم… حالا خودش هیچی… خواهر ذلیل شدش که رفت جادو جنبل کرد که من بچم نشه… روسریش را باز میکند و دراز میکشد.  خدا خودش جزاشو بده… ده ثانیه بعد
صحنه دوم
مشدی غضنفر از در وارد میشود تفنگش را کنار در میگذارد
عذرا توی رختخواب مینشیند.
عذرا:
خسته نباشی مشدی چرا ایقد دیر اومدی ؟… الان داشتم دعات میکردم…

کتاب سه نمایشنامه - بمناسبت جشن فرهنگ و هنر

مطالعه بیشتر

لطفا پیش از خرید، راهنمای زیر را مطالعه کنید: