- تاريخ انتشار: چاپ اول 1357
- تعداد صفحات: 278
- نويسنده: ابوالقاسم حالت
- ناشر: انتشارات گوتنبرگ
کتاب صدای پای عزرائیل – نویسنده ابوالقاسم حالت
کتاب صدای پای عزرائیل – نویسنده ابوالقاسم حالت
چند شب پیش خواب عجیبی دیدم ، در خواب چشمم به صورتی زیبا و قد و بالائی فريبا افتاد .
چون یقین داشتم که چنان زیباروئی حتی در خواب هم قسمتم نمی شود ، حدس زدم که
او باید شیطان باشد . زیرا حکایت سعدی را به خاطر داشتم که در بوستان فرموده است :
ندانم کجا دیده ام در کتاب – که ابلیس را دید شخصی به خواب
به بالا صنوبر به رخسار حور – چو خورشیدش از چهره میتافت نور
معذلک وقتی او جلوتر آمد گفتم : ” ببخشید ، شما را نمی شناسم ” . گفت : ” یک عمر
است با من سر و کار داری و هنوز مرا نمی شناسی ؟ ” فهمیدم که حدسم درست بوده .
خودش است . گفتم : ” شما شیطان نیستید ؟ ” گفت : ” البته که
شیطانم . پس توقع داشتی کسی دیگری به سراغ تو بیاید ؟”
گفتم : ” تو باید دنبال شکارهای چاق و چله بگردی که بتوانند نقشه های تو را خوب اجرا کنند.
از من که کاری بر نمی آید. ” گفت : تو لازم نیست برای من تکلیف معین کنی ، من از روز اول خلقت ، “آدم” خودم را خوب می شناختم گفتم اطلاع داری گفت : ” البته که اطلاع دارم … این قضایا کلی به تجربیات . من اضافه میکند . چون اشخاصی هستند که هر روز درس تازه ای به من می دهند و اعتراف می کنم که حق استادی به گردنم دارند پس لابد از سوء استفاده هایی که خبرش هم در روزنامه ها منعکس شده ، گفتم : راستی بگو ببینم . تو معمولا بهانه هایی برای فریب اشخاص داری : یکی از این بهانه ها ” نیاز” است . کسی را که نیازمند است وادار می کنی که بخاطر سیرکردن شکمش دست به دزدی بزند . یکی دیگر ” جوانی ” است . مثلا بیخ گوش فلان صندوقدار جوان می خوانی که : ” آخر تو پس کی میخواهی از جوانی خود لذت ببری ؟ بقول خيام : ایندم نکنی نشاط کی خواهی کرد ؟ یا بقول …
|