دانلود کتاب موش با فکر دارای 18 صفحه کتاب بدون شناسنامه است خانم موشه فریاد زد : بچه ها زود باشید. چکمه ها را بپا کنید. زود باشید ...
کتاب موش با فکر – داستانی برای کودکان
کتاب موش با فکر – داستانی برای کودکان
بر روی تپه آرام و ساکتی که خورشید بر آن می تابید کلبه خانم موشه و دو بچه اش بود.
یک روز صبح که خورشید تازه در آمده
بود. ناگهان از پشت پنجره حصیری کسی خیلی محکم بدر میکوبید.
صدای کوبیدن در به گوش خانم موشه
رسید و از خواب برخاست و نشست و گوش به
صدا داد، چشمانش را بهم مالید و خمیازه کشید .
خانم موشه هنوز خواب آلود بود ، از
بالا به پائین آمد و با خود گفت : آیا خانه مان
آتش گرفته است ؟
چه سر و صداهای ناراحت کننده ای بلند است .
ولی از پنجره کلبه ، آقا سنجابه گفت : بلند شوید، بیدار شوید، اینجا
نمایشگاه درست شده است.
خانم موشه که از این خبر به جنب و جوش اقتاده بود، از پله ها به طبقه دوم و اطاق
خواب آمد و بچه های خواب آلودش را بیدار کرد و گفت :
بچه ها بلند شوید ، اینجا نمایشگاه آورده اند!
اولین بار بود که بچه ها زود خواب از
سرشان پرید هر کدام جست و خیزی زدند و
لباسهای خود را پوشیدند.
راستی خبر خوشی بود و آنها بهترین لباسهایشان را پوشیدند و با اشتهای کامل صبحانه میخوردند و وراجی میکردند …
|