- مجموعه داستان
- مترجم: مهشید امیرشاهی
- تاريخ انتشار: چاپ اول 1345
- تعداد صفحات: 190
- نويسنده: جیمز تربر
- ناشر: سازمان کتاب های جیبی
کتاب افسانه های عصر ما – نویسنده جیمز تربر
کتاب افسانه های عصر ما – نویسنده جیمز تربر
از وقتی زمان آغاز شده بود (و ابتدای زمان مدتها پیش نبود) يك جفت
موجود گوژپشت در دریا زیسته بودند . روزی این دو به طرف ساحل شسته
شدند و کاشف زمین گردیدند. زن در حالی که روی ماسه ها
زیر آفتاب دراز میکشید با تعجب گفت ، «نوری میبینم که
قبلا هرگز ندیده بودم.» مرد غرغر کنان گفت،
« تو همیشه چیزهایی می بینی که هرگز نبوده اند و چیزهایی میخواهی
که هنوز وجود ندارند . »
درون وجود زن که روی ماسه ها زیر آفتاب در از کشیده بود بصیرتی
نامعلوم و احساسی پیش از وقوع حادثه ، پرورده می شد.
چیزهایی را که روزی تورهای لبه سرخ و تافته و عطرهای شیرین
و جواهرات خواهند شد مه آلوده مجسم می کرد.
مرد که فقط قدرت درك رطوبت و نظافت راداشت گفت ،
« تو برای این قبیل چیزها تر و بی قواره ای . » زن گفت ، من
فقط احتیاج دارم که بی شکلی و بی نظمی دور کمرم را مختصری مرتب کنم .
این کار حتماً بیش از يك ميليون سال وقت لازم ندارد ، و آرام آرام
به سمت خورشید و گیاهان سر برآورده قهوه ای رنگ و گرد گرفته
ماوراء ماسه ها روان شد .و به مرد گفت،
«توهم بیا» ، اما مرد به دریا جسته و رفته بود .
مرد که قادر نبود به تنهایی پیش برود دوباره روزی، میلیون ها میلیون
سال بعد ، برساحل ظاهر شد و با خرسندی ملاحظه کرد که
بی قوارگی زن شکل گرفته است. به طرف دریا برگشت،
اما آرزو و هوسی که در ابتدا با ضعف و سستی در وجودش سو
سو میزد ، به تدریج بدل به اصرار بی منطقی شد.
ناگهان به نظرش آمد که دریا دیگر او را اقناع نخواهد کرد .
به سمت ماسه ها و زن (که چنین می نمود که ظرف دو هزار سال …
|
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.