- تاريخ انتشار: چاپ سوم 1348
- تعداد صفحات: 296
- نويسنده: میمنت دانا
- ناشر: امیرکبیر
کتاب آهنگ جدائی – نویسنده میمنت دانا
کتاب آهنگ جدائی – نویسنده میمنت دانا
باد سختی ، زوزه کشان ذرات ریز برف را بدر و دیوار و بصورت عابرین میکوفت .
مغازه ها یکی بعد از دیگری تعطیل میشد و مردم با عجله بسوی
خانه ها میرفتند، تاکسیها بیش از ظرفیت مسافر سوار کرده بودند و با سرعت سرسام آوری میراندند .
مردی قد بلند در حالیکه یقه پالتوش را بالا کشیده و هر دو دست
را در جیب فرو برده بود با قدمهای تند پیش میرفت و همینکه يك
تاكسی از دور میدید بامید اینکه خالی باشد قدم سست میکرد ولی تاکسی که مانند قوطی ساردین مملو از مسافر بود بسرعت میگذشت و مرد مجدداً براه می افتاد هنگامیکه بمیدان نصرت رسید در زیر طاقنمائی توقف کرد و منتظر تاکسی شد و دستهایش را که از شدت سرما بیحس شده بود بهم مالید و سعی کرد با بخار دهان آنها را گرم کند . در آینموقع صدای پای آهسته ای از پشت سر بگوشش رسید مرد برگشت و باطراف نظر انداخت . چراغ زیر طاقنما خاموش بود و همه محوطه در تاریکی فرو رفته بود. وی سعی کرد تا عمق تاریکی را نگاه کند ، نظرش بشیئی بدون شکل افتاد که بطرف وی میآمد و ناگهان صدائی زنانه در حالیکه دندانهای صاحب صدا از سرما بهم میخورد بلند شد و گفت : رحم کنید . آقا ..
مرد چراغ قوه دستی کوچکی را که در جیب داشت بیرون آورد و نور آنرا بطرف صاحب صدا انداخت و از آنچه دید احساس تنفر و انزجار کرد و اگر يك جفت چشم زیبا و درخشان از بالای آنصورت کثیف باو نگاه نمیکرد در انسان بودن و موجودیت طرف نیز دچار تردید میشد. موهای شانه نخورده و وزکرده صورت كثيف پر از لك، و لباسهای ژنده وی ، او را بحیوان بیشتر شبیه مینمود . رحم کنید، آقا !…
چشمهای دختر با معصومیت بمرد دوخته شده بود، مرد …
|
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.