تاريخ انتشار: جاچ اول 1376 تعداد صفحات: 129 نويسنده: منصور یاورزاده ناشر: افشار

کتاب اهریمن – نویسنده منصور یاورزاده

کتاب اهریمن – نویسنده منصور یاورزاده

آخه مادر، فکرش را بکن این چه زندگی است که ما داریم؛ تو الان

چهل سال داری و من یک مرد بیست ساله ام ولی آیا واقعاً این

زندگی بوده که تو کرده ای؟ از موقعی که دست چپ و راستم را

شناختم دیدم که پدر همیشه تو رو کتک میزنه و دق دلی ناشی از

محرومیت خودشو بر سر دنده های شکسته و بسته تو خالی میکنه آخه چه خوشی در زندگی دیده ای؟ آیا می تونی به من بگی در زندگیت چه چیزهای خوبی بوده؟ همیشه طوری رفتار میکنی انگار هرگز کسی به تو توهین نکرده.

– مادرجون دست به دلم نزن آنقدر غم و غصه توی این دل صاحب

مرده من تلنبار شده که دارم منفجر میشم دلم میخواد تا آخر دنیا

تا قیام قیامت سر یک کوه بلند بایستم و جیغ بکشم تو میتونی توی

این دنیای درندشت کسی رو به من نشون بدی که به او اهانت

نشده باشه. آن قدر به من اهانت شده که دیگه از اهانت نمیرنجم زندگی همین است. یک سال و دو سال اول زندگی از کتک زدنهای پدرت از بد دهنی و بی ادبی او اوقاتم تلخ میشد، عاصی ذله می شدم می شدم، ولی بعداً که فکرش رو کردم دیدم به زحمتش نمی ارزه. خودم هـم نمیدونم چرا پس از این همه کار و زحمت و رنج و ناراحتی هنوز زنده مانده ام. من در تمام این بیست و چند سال زندگی مشترک هیچ کس به جز پدرت را ندیده ام به جز ترس و درد هیچ چیز رو نشناخته ام. همیشه فکر و خیالم این بود که این جانور درنده را خوب غذا بدهم که سیر باشه راضی باشه، سعی کردم به موقع شام و ناهارش رو بکشم تا عصبانی نشه و منو به باد کتک نگیره. آرزو کردم یک هفته …

مطالعه بیشتر