- مترجم: گیورگیس آقاسی
- تاريخ انتشار: در کتاب ذکر نشده
- تعداد صفحات: 238
- نويسنده: هاری گری
کتاب سلطان گانگسترها – نویسنده هاری گری
کتاب سلطان گانگسترها – نویسنده هاری گری
با یکی از کلیدهای خود قفل درب را باز کردم و بآرامی در حالیکه طپانچه ام را بدست راست
گرفته بودم ، دستگیره را پیچانده و بدون سر و صدا درب را نیمه باز کردم و به استراق
سمع پرداختم ، ولی چون صدائی بگوشم نرسید ، نگاهی دزدکی بداخل اطاق انداختم .
چراغ رومیزی روشن بود و نور آن دو اطاق دیگر را نیز روشن میساخت و همانگونه که انتظار داشتم ،
کسی آنجا نبود و درب را کاملا گشوده و داخل شدم و دوباره جفت آنرا از پشت سرم بستم.
ساعت در حدود سه صبح بود. اطمینان داشتم که (سناچر) تا نیم ساعت دیگر به آن
خانه وارد میشود ، لذا با خیال راحت دگمه جلیقه ضد گلوله خود را باز کرده و طیا نچه
سی و هشت کالیبر دسته مرواریدی خود را در غلاف گذاشتم ، ولی درست در همان موقع ،
ناگهان درب اطاق حمام باز شد و من سریع تر از برق مجدد هفت تیر خود را بیرون کشیدم.
دختری ملبس به يك ربدشامبر نازك ، قدم بدرون اطاق نهاد و من بیدرنگ او را شناخته
و فهمیدم که رقاصه کاباره ( میکی ) ، موسوم به (رنی) و معشوقه (سناچر) میباشد .
(دنی) بدوا متوجه من نشد و در حالیکه بآرامی زیر لب زمزمه میکرد و با حوله بزرگی موهایش را خشك مينمود ، چند قدم جلو آمد و یکمرتبه سرش را بلند کرد و با دیدن من ، مانند سنگی بر جایش خشك شد و در حالیکه چشمان درشت و زیتونی رنگش از حدقه در آمده و دهانش بازمانده بود ، بمن خیره شد و حوله را همچنان روی سرش نگهداشته بود.
طپانچه ام را تکان داده و بتندی گفتم : مواظب باش که حرکت خلافی نکنی والا تو را میکشم .
ازدهان بازمانده (رنی) هیچ صدایی در نمی آمد و من تهدید کنان افزودم دهان صاحب مرده ات را …
|