کتاب بهشت – نویسنده حسینقلی مستعان

نوع فایل
PDF
حجم فایل
1.95MB
تاریخ انتشار
5 اسفند 1401
تعداد بازدید
156 بازدید
۵,۰۰۰ تومان
  • تاريخ انتشار: چاپ چهارم
  • تعداد صفحات: 84
  • نويسنده: حسینقلی مستعان
  • ناشر: بنگاه مطبوعاتی شیپور و کتابخانه گوتنبرگ

کتاب بهشت – نویسنده حسینقلی مستعان

کتاب بهشت – نویسنده حسینقلی مستعان

پشت باغ نایب السلطنه در خیابان مهدیه خانه بزرگ و پاکیزه ئی بود که اهل محل خاطرات خوشی از آن داشتند و هنوز عروسی باشکوه و طرب انگیزی را که چند سال قبل در آن انجام یافته بود از یاد
نبرده بودند.
ولی مدتی بود که این خانه رونق خود را از دست داده بود. خاموش و حزن آلود شده بود؛ مثل این بود که نشاط و سعادت از آن رخت بر بسته است .
روزی از روزهای بهار سال ۱۳۱۵ نزديك ظهر، روى هر يك از دو سکوی طرفین در بزرگ این خانه يك بچه نشسته بود؛ یکی از آن دو، پسری شش هفت ساله و دیگری دختری پنج ساله بود؛ پسر حلقه بزرگی از سیم بدست داشت و دختر پای عروسکی بزرگ و کهنه را چسبیده بود. هر دو از زیبایی بهره داشتند اما هر دو لاغر و افسرده بودند اتوموبیلی را که ته کوچه ایستاده بود تماشا میکردند و آهسته مانند دو دردمند دلسوخته که درد دل بهم گویند با هم حرف میزدند پسرک ميگفت: مچول، شرط چه که مامان الان بیاید و ناهار هـــم برامان بیاورد؟
دخترك با لحن يأس آلود میگفت:
به! دو ساعت دیگر هم نخواهد آمد. خودش گفت که اگر صبح زود برود زود بر میگردد. دیدی که چقدر دیر رفت حالا راستی منوچ جان، نصف اطاقمان قالیچه ندارد چطور میشود؟
هیچ طور، بالاخره آقاجان جمالم میآیند، پول بمامان میدهند؛

مامان هم يك روز مثل امروز میرود ببانك قالیچه هامان را با همه چیزهای دیگر که از پارسال تا حالا ببانك برده پس میگیرد و میآورد. چه خوب آنوقت دیگر هیچ روز بی ناهار نخواهیم ماند. بی پول هم نخواهیم ماند و وقتیکه پول داشته باشیم اگر يك فاطمه سلطان دیگر بیاریم دیگر سر مواجبش قهر نمیکند و نمیرود. دختر بچه محزون ناگهان از سکو بزیر جست و …

کتاب بهشت - نویسنده حسینقلی مستعان

مطالعه بیشتر

لطفا پیش از خرید، راهنمای زیر را مطالعه کنید: