کتاب تفریحات شب – نویسنده محمد مسعود

نوع فایل
PDF
حجم فایل
7.39MB
تاریخ انتشار
15 آبان 1401
تعداد بازدید
355 بازدید
۵,۰۰۰ تومان
  • تاريخ انتشار: اول 1385
  • تعداد صفحات: 199
  • نويسنده: محمد مسعود
  • ناشر: تلاونگ

کتاب تفریحات شب – نویسنده محمد مسعود

کتاب تفریحات شب – نویسنده محمد مسعود

… همهمه و قال و قيل مردم با صدای ارکستر، ارتعاشات گوش خراشی در هوا تولید می نماید.

کلمات زشت و شوخی های رکیکی بین مشتری ها ردوبدل می شود.
… صدای جرنک جرنک پول روی میز مهمانخانه چی قطع نمی شود.

مدیر کافه با شکم گنده و قد کوتاه خود مثل خرس سر پا ایستاده از ته

دل خنده می کند و از خوشحالی قند به دلش آب می شود …
چند نفر از ریش سفیدهای بازار گوشه و کنار چشم ها را فراخ کرده دم به دم مثل زنهای آبستن آب لک و لوچه را قورت می دهند.
من و رفیقم در یکی از سه کنجی های مهمانخانه پشت میزی نشسته دست ها را زیر چانه زده به تماشای تنگ شراب و ظرف کتلتی که روی میزمان است مشغولیم! بوی مطبوعی از خوراک، شامه ما را نوازش میدهد و رنگ ارغوانی شراب اشتها را برای …

محمد مسعود در سال ۱۲۸۰ ش در شهر قم چشم به جهان گشود. پدرش میرزاعبدالله مردی پیشه‌ور و روشنفکر و هوادار نهضت مشروطه و پدربزرگش آخوند ملا محمد قمی بود. وی پس از اتمام تحصیلات دبستانی به منظور کسب علوم قدیم و دینی با خواندن جامع المقدمات، تحصیلات خود را در یکی از حوزه‌های علمیه قم ادامه داد پس از آن در سال ۱۳۱۱ ه‍.ش جهت امرارمعاش به تهران رفت و در بازار مشغول به کار شد. پس از شهریور ۱۳۲۰ و برقراری آزادی نسبی، با اخذ امتیاز روزنامه‌ای شروع به روزنامه‌نگاری کرد.

وی اولین رمانش، تفریحات شب را در سال ۱۳۱۱ نوشت. در تلاش معاش (۱۳۱۲) و اشرف مخلوقات (۱۳۱۳)

در این رمان‌ها رضا شاه را با خشم مورد حمله قرار داد و جوانان سرگردانی را توصیف کرد که عمرشان با کار بیهودهٔ ادرای و گشت و گذار در محلات پست شهر، تباه می‌کنند

کتاب تفریحات شب - نویسنده محمد مسعود

مطالعه بیشتر

قسمت هایی از کتاب تفریحات شب

سالن مهمانخانه مملو از جمعیت است، دود غلیظی با تنفس مشتری ها مخلوط شده، هوای بسیار کثیف و متعفنی ایجاد نموده است. همهمه و قال و قيل مردم با صدای ارکستر، ارتعاشات گوش خراشی در هوا تولید می نماید.
فریاد نوش نوش است که مرتبا به گوش رسیده و پیاله های مشروب است که دائما پر و خالی می شود، در محوطه کوچکی که برای رقص اختصاص داده اند چند نفر به شلنگ اندازی مشغول اند و در میان آنها خانمی که از سر تا سینه شبیه به شامپانزه و از سینه به پائین مثل لک لک است با جست و خیزهای مضحکی آخرین شاهکار رقص خود را به معرض نمایش می گذارد؟
کلمات زشت و شوخی های رکیکی بین مشتری ها ردوبدل می شود.
پیشخدمتها با نهایت زرنگی شیشه های خالی شراب را برده بطری های پر را می آورند. صدای جرنک جرنک پول روی میز مهمانخانه چی قطع نمی شود. مدیر کافه با شکم گنده و قد کوتاه خود مثل خرس سرپا ایستاده از ته دل خنده می کند و از خوشحالی قند به دلش آب می شود. چند نفر از پسر حاجیها عر و تیز غریبی راه انداخته مثل قاطر چموش جفتک اندازی می کنند و با این لگد پرانی ها می خواهند خود را دیپلمه رقص فوكسترت معرفی نمایند. .
چند نفر از ریش سفیدهای بازار گوشه و کنار چشم ها را فراخ کرده دم به دم مثل زنهای آبستن آب لک و لوچه را قورت می دهند.