- مترجم: ذبیح الله منصوری
- تعداد صفحات: 201
- نويسنده: یک نویسنده آمریکائی
- ناشر: گلچین
کتاب شبهای لرزآور
کتاب شبهای لرزآور
در وطن ما ( یعنی آمريكا ) وقتی وارد يك موسسه بازرگانی
می شوید اول با يك زن برخورد میکنید که باعتمال نود درصد منشی رئیس موسسه است .
و بعد از ورود باطاق آن زن که همواره در سرسرای موسسه
بازرگانی میباشد باید باحتمال نود و نه درصد انتظار ديدن يك زن جوان و زیبا را داشته باشید .
آن روز که من برای مرتبه دوم وارد آن موسسه میشدم ، باز
چشمم بزنی جوان و زیبا که در سرسری پشت میزی نشسته بود
افتاد و سلام کردم و زن مزبور سر بلند نمود و لحظه ای مرا نگریست و گفت آقا بفرمائید بنشینید… و آقای ( بیکاب ) تا يك ربع دیگر شما را خواهد پذیرفت .
من نشستم و زن مزبور که چیزی را ماشین میزد بکار خود ادامه داد .
با این که هنوز ( بيكاب ) رئیس موسسه را ملاقات نکرده بودم از طرز برخورد آن زن حدس زدم که از رئیس موسسه جواب منفی خواهم شنید.
زیرا مرتبه اول که بآن موسسه مراجعه کردم ، آن زن با من گرم گرفت چون پیش بینی مینمود که من در آن جا دارای شغلی خواهم شد و همکار او خواهم گردید و میخواست که پیشاپیش دوستی مرا جلب کند
ولی در آن روز، بعد از اینکه وارد شدم و نشستم ، کوچکترین اعتنائی بمن نکرد و مثل این بود که من در آن اطاق حضور ندارم. من برای این که زن را بحرف بیاورم حالش را پرسیدم لیکن او
با يك جواب کوتاه و سریع بمن فهمانید که مایل به صحبت نیست بعد از يك ربع ساعت آقای ( بيكاب ) رئیس موسسه مرا احضار کرد و من از جا برخاستم و باطاق او رفتم و با تبسم سلام کردم … او هم مثل منشی خود مرا با سردی پذیرفت و گفت بفرمائید بنشینید و من طوری تظاهر کردم که گوئی متوجه برودت او شده ام …
|
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.