کتاب هیولای مرگ – نویسنده جعفر ابراهیمی

نوع فایل
PDF
حجم فایل
3.73MB
تاریخ انتشار
23 دی 1401
تعداد بازدید
146 بازدید
۵,۰۰۰ تومان
  • تاريخ انتشار: 1354
  • تعداد صفحات: 82
  • نويسنده: جعفر ابراهیمی
  • ناشر: غلامعلی شعبانی

کتاب هیولای مرگ – نویسنده جعفر ابراهیمی

کتاب هیولای مرگ – نویسنده جعفر ابراهیمی

سکوت و تاریکی مطلق بر خیابان حکمرانی می کرد شبی بود وحشت زا و سرد. تنها آوای تندباد بود که آن سکوت را درهم می شکست .
صدای باد چون زوزه گرگی بود که در چنگال گرسنگی گرفتار است . (مایکل) در حالیکه با دست به دوستش (ژان) اشاره میکرد خود را به پشت يك باجه بليط فروشی کشاند و در پشت آن کمین گرفت .
کمی دورتر از او ژان با دقت به آپارتمان روبرویش چشم دوخته بود . آپارتمان در سکوت و خاموشی مرموزی فرو رفته بود، گوئی سالیان دراز است که کسی در آنجا زندگی نمی کند .
هنوز هم صدای (استیو) رئیس پلیس در گوش آندو طنین می انداخت :
مایکل ، ژان … باید حواستان را خوب جمع کنید
آنها مانند اجنه هستند و از هر سو سر در میآورند و با
بیرحمی حمله می کنند. … اکنون آندو میدانستند که
با چه نوع اشخاصی طرف هستند آنشب مردی بآنها تلفن زده و گفته بود که در آپارتمان مزبور اطلاعاتی از جنایتکاران بآنها خواهد داد . در حالیکه آندو يك ساعت تمام بود که در آنجا کمین کرده
بودند ولی هیچ صدائی و هیچ خبری نبود .
اتومبیلشان کمی دورتر از آنها درون کوچه باریکی پارک شده بود . کم کم داشتند ناامید میشدند که مبادا آن مرد آنها را دست انداخته باشد ولی ناگهان صدای قدمهای تندی بگوش آندو رسید . بسرعت سرشان را برگرداندند و مردی
را دیدند که با سرعت زیادی بسوی آپارتمان می دوید . آن مرد وقتی به نزدیکی باجه رسید ایستاد و به آپارتمان چشم دوخت و ناگهان متوجه مایکل و ژان شد و در
حالیکه بشدت نفس میزد با کلماتی بریده گفت:
– من یکی از . . . اعضای همان … باند… خطر ناکم …. که … تبهکاران مرا به جبر و زور …… باین… کار وادار کرده اند . . . من همیشه… پی فرصتی… می گشتم که خود را به… پلیس… معرفی کرده ….

کتاب هیولای مرگ - نویسنده جعفر ابراهیمی

مطالعه بیشتر

لطفا پیش از خرید، راهنمای زیر را مطالعه کنید: