ريخ انتشار: چاپ اول 1372
- تعداد صفحات: 130
- نويسنده: دکتر فرامرز گودرزی
- ناشر: پیام عدالت
- دانلود کتاب پزشکی قانونی و سی سال خاطرات جنایی
- تا
کتاب پزشکی قانونی و سی سال خاطرات جنایی
کتاب پزشکی قانونی و سی سال خاطرات
ساعت نه هنوز افسر نگهبان چای بعد از صبحانه اش
را ننوشیده بود که در اطاقش را کوبیدند نگهبانی ادای احترام کرد و پس از اینکه سینه اش را صاف کرد گفت:
قربان معذرت میخواهم. پیرزنی از اول صبح اینجا نشسته و میخواد شما رو ببینه افسر نگهبان در حالیکه پرونده های روی
میزش را جابجا میکرد خیلی عادی بدون اینکه به او نگاه کند گفت: خوب بگو بیاد تو……..
لحظه ای بعد پیرزنی نحیف که گذشت ایام او را مانند درختی خشک خمیده کرده بود به آهستگی و با احتیاط در حالیکه
دائم ناله میکرد وارد اتاق شد و روی اولین صندلی جلوی در از حال رفت افسر نگهبان در حالیکه ورقه سفیدی جلوی دستش
آماده میکرد با متانت پرسید:
خوب مادر در خدمت شما هستم …. آماده ام تا حرفهای
شما را بشنوم… پیرزن عینکش را که شیشه های قطوری داشت جابجا کرد و در حالیکه به افسر نگهبان نگاه میکرد با
صدای خش دار و ضعیفی لب بسخن گشود:
آقای پلیس… من میخوام روز دوشنبه ساعت ۷ بعد از ظهر مواظبم باشید….
افسر نگهبان که لیوان چای را بدهان برده بود ناگهان …
|