- تاريخ انتشار: 1341
- تعداد صفحات: 178
- نويسنده: شاپور قریب
- ناشر: انتشارات مروارید
کتاب گنبد حلبی – نویسنده شاپور قریب
کتاب گنبد حلبی – نویسنده شاپور قریب
هنوز تمام دکانها باز نشده بود. صدای رفت و آمد عابرین در سکوت صبحگاه بازار می پیچید و
در ذهن انسان هیاهوی حمام زنانه را مجسم میساخت . نور خورشید مانند ستونی، که ذرات بیشمار
و ناشناخته ای در آن شناور بود، خودش را بکف خاکی و ناهموار بازار انداخته بود . با وجود این،
همه جا تاريك و خفه مینمود و این خفگی در دل و چهره آمد و شد کنندگان غم مبهمی را متجلی میکرد .
مثل اینکه در خودشان ، با ترسی عظیم ، احساس زنده شدن در قبر را میکردند. بازار تنگ
و بی اندازه دراز بود و با طاق ضربی و بندهای آجری ، که از دیر زمان ریخته شده بود ، نشان
میداد که همه چیزش بمردم فقیر و گرفتار شهر رفته است . مردمی که فقط با یکمشت آرزوهای
محدود و ناچیز، زنده و دلخوش بودند و همچون سگی تو سری خورده و صبور دنبال آنها میدویدند
و له له ميزدند و هرگز هم به آنها نمیرسیدند ؛ و بعد با يكدنيا حسرت و اندوه بی پایان ، بدون اینکه مأیوس شوند بامید آن دنیا ، دنیای مجهولی که فکر میکردند تمام درهای بسته در آنجا باز است ، پلکهای چشم را بروی هم میگذاشتند و از مرگ همچون داروی شفا بخشی استقبال میکردند . در دکانهایی که باز شده بود چیز مهمی یافت نمیشد و دکاندارها بجز ریش رنگ و حنا بسته و لبانی که مرتب بهم میخورد و برای رسیدن مشتری وردی را بیرون میریخت ، در سراپای خود چیز مهم و چشم گیری نداشتند . قیافه هایشان با پیراهنهای سیاه راه راه و عرقچین های سفید توری که وسط سرشان بند شده بود، و صورتهای سبزه سیر، شبیه هم مینمودند. و انسان تصور میکرد که پیکر تراش بیکاری آنها را از روی قالب انسانی قانع و شکر گزار تمام بد بختی ها درست کرده است.
|
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.