- مترجم: پری منصوری
- تاريخ انتشار: چاپ دوم 1357
- تعداد صفحات: 66
- نويسنده: افسانه های تانزانیا و زولولند
- ناشر: انتشارات اشرفی
- دانلود کتاب سلطان و غزال
کتاب سلطان و غزال – افسانه های تانزانیا و زولولند
کتاب سلطان و غزال – افسانه های تانزانیا و زولولند
روزگاری در يك جزيره كوچك و دور افتاده ، نزديك سواحل افریقا مرد جوان بسیار فقیری زندگی می.کرد. پدر و مادر و خواهر و
برادری نداشت و تنها دوستش يك بچه غزال بود .
هر روز صبح این مرد جوان که نامش ها مدانی بود غزالش را صدا میزد و به جست و جوی غذا میرفت. گاهی اوقات بخت به
او یاری می کرد و به زن مهربانی در راه بازار بر می خورد که زنبیلی پر از غذا بر سر داشت. آنوقت از او خواهش میکرد که
کمی به او بدهد و آن را با بچه غزالش قسمت میکرد .
اما بیشتر وقتها ، چیزی بجز توت وریشه های جنگلی برای خوردن
پیدا نمیکرد و بهمین جهت او وغزال لاغر و همیشه گرسنه بودند. شبهاتوی راه آبها و غارها میخوابیدند، بهم میچسبیدند و
سعی می کردند که گرم بشوند چون ها مداني حتى يك پتو هم : نداشت که دور خودش بکشد.
یک روز عصر موقعی که با هم زیر یک درخت بزرگ روی زمین خشک و خالی و ناهموار جنگل نشستند هامدانی
به غزال گفت : من برای تو دوست فقیری هستم تمام روز را صرف جستن غذا کردم …
|