مترجم: اردشیر نیک پور تاريخ انتشار: چاپ اول 1353 تعداد صفحات: 143 نويسنده: هانس کریستیان آندرسن ناشر: کتاب های طلائی

کتاب آشیانه قوها – نویسنده هانس کریستیان آندرسن

کتاب آشیانه قوها – نویسنده هانس کریستیان آندرسن

بهترین سهم از میراث پدرم به من رسیده است : خوشخویی . پدرم که بود ؟ آه، این هیچ

ربطی به خوشخویی من ندارد. او مردی بود زنده دل و با نشاط، چاق و تپلی هم ظاهرش

با شغلش تباین داشت هم باطنش. چه کاره بود و چه مقام و موقعیتی در جامعه داشت؟

هرگاه همۀ اینها در اول کتاب نوشته شود و به چاپ برسد شاید بسیاری از کسان

که کتاب را میخوانند آن را کنار بگذارند و بگویند: چه شوم! من این چیزها را دوست ندارم

با اینهمه باید بگویم که پدر من نه دژخیم بود و نه دستیار دژخیم به عکس او کاری داشت

که اغلب در رأس کسانی قرار می گرفت که به راستی از محترمترین مردمان شهر

بودند. و این، هم حق او بود و هم مناسب مقام او . او در ردیفی جلوتر از اسقف ،

جلوتر از امیرزادگان بلافصل قرار میگرفت… آخر او راننده کالسکه نعش کش بود.

خوب، حالا که دانستید پدرم چه کاره بود این را هم بگویم که وقتی مردم پدرم را با بالاپوش گشاد سیاه و کلاه گوشی که . یراقی سیاه داشت می دیدند که بر نشستنگاه بلند کالسکه مرگ نشسته است و همان دم چشمشان به چهره گرد و بشاش او می افتاد که به تصویری که از خورشید میکشند شباهت کامل داشت، اندیشه سوک و گور را فراموش می کردند چهره شاداب او به آنان می گفت: این هیچ هم مهم نیست و خیلی بهتر از آنچه ما فکر می کنیم خواهد بود. آری من خوشخویی خود را از او به ارث برده ام و این عادت را هم که اغلب به گورستان میروم از او دارم و این کار بسیار خوب است، البته به شرطی که با خلق و خوی خوش به آنجا برویم گذشته از این من هم مثل او مشترک …

مطالعه بیشتر