- مترجم: دکتر علی اصغر خبره زاده
- تاريخ انتشار: چاپ ششم 1362
- تعداد صفحات: 757
- نويسنده: بوریس پاسترناک
- ناشر: انتشارات پیروز
کتاب دکتر ژیواگو – نویسنده بوریس پاسترناک
کتاب دکتر ژیواگو – نویسنده بوریس پاسترناک
نام کتاب برگرفته از شخصیت اول آن –یک دکتر شاعر– است. کتاب داستان مردی است
که عاشق دو زن است و این موضوع همزمان با انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و سپس جنگ
داخلی ۱۹۱۸–۱۹۲۰ این کشور است. درونمایهٔ داستان زندگی مردی است که حوادث
بیرونی که از دسترس او خارج هستند مسیر زندگیش را دگرگون میسازند.
…
آنها ميرفتند ، همچنان میرفتند ، و هنگامی که سرود ماتم قطع میشد ،. مانند
این بود که در طول مسیرشان صدای پاها ، اسبان و وزش باد شنیده میشود .
رهگذران کنار میرفتند تا راه را بر گروه مشاين باز کننده ، تاج گلها را می شمردند و
علامت سلیب میکشیدند ، کنجکاوان باین گروه می پیوستند و میپرسیدند : که را بخاك میسپارند ؟
جواب میشنیدند: ژیواگو درست ثواب دارد، برای این مرد دعائی بکنیم – مرد نیست ،
زنست .. چه فرقی می کند . خدا بیامرزدش . مراسم خوبی است .
آخرین لحظات بسرعت می گذشت. لحظاتی بودند حساس و بازنگشتنی. در زمین خدا
و آنچه را که در بر دارد ، جهان و تمام موجوداتش .، کشیش ، با دست علامت صلیب را رسم کرد و يك مشت خاك بر ماريا نيکلايونا باشید. سرود با ارواح پاکان ، را خواندند . بعد حرکت غیر ارادی و شتاب آمیز شروع شد . در تابوت را بستند و میخ کوبیدند ، در گودال گذاشتند و باران خاك و كلوخ بر تابوت بارید، و صدائی مانند طبل برخاست و در آن واحد با چهار بیلچه آنرا پوشانیدند. تپه کوچکی درست شد. پسر بچه ای ده ساله بر تپه بالا رفت .
تنها آن بی حسی و گیجئی که پس از يك دفن مجلل عموما وجود تمام مردم را فرا می گیرد ، می توانست درك و احساسی این پسر بچه را که میخواست بر سر قبر مادرش سخنرانی کند ، توجیه نماید . او سرش را بلند کرد و از بالای تپه با نگاه تو خالی خود …
|