- مترجم: نوذر
- تاريخ انتشار: پاییز 1355
- تعداد صفحات: 119
- نويسنده: ماکسیم گورکی
- ناشر: انتشارات گام
- دانلود کتاب ارباب
- بادی که بوی نامطبوع داشت می وزید ...
کتاب ارباب – نویسنده ماکسیم گورکی
کتاب ارباب – نویسنده ماکسیم گورکی
بادی که بوی نامطبوع داشت می وزید. ریزه برف های خشک و خاکی رنگ به بالا می جستند. در صحن حیاط پره های کاه و
تراشه های درختان در پرواز بودند. در وسط حیاط مردی که هیکلی درشت و صورتی گرد داشت و پیراهن کتانی راه راهی،
مثل پیراهن تاتارها، تا روی پاشنه اش کشیده شده بود، ایستاده بود. پاهای عریانش را در گالش های لاستیکی پوشانده و
درحالیکه دستهای خود را به شکم بزرگش چسبانده بود، به تندی شست های کوتاه و کلفت خود را می چرخاند. با چشم
های ریز و براق و لنگه به لنگه خود مرا ورانداز می کرد. چشم راست او سبز و چشم چپش خاکستری رنگ بود. با صدای
بلندی گفت: “برو، اینجا کاری برای تو نیست. زمستان و کار؟”
چهره گوشتالو و بی موی او، وضع تحقیرآمیزی به خود گرفت. روی لب زبرین او سبیل تنک و بورش تکانی خورد. لب زیرین او
از روی کج خلقی آویزان شد و یک رشته دندان ریز بهم چسبیده او را عریان کرد …
…
ماکسیم پیش از موفقیت در حرفهٔ نویسندگی به مدت پانزده سال به اقصی نقاط امپراتوری روسیه مسافرت و چندین بار
شغل عوض کرد. اثرات این تجربیات بعدها در نوشتههای او مشهود بودند.
|