- تاريخ انتشار: چاپ اول 1370
- تعداد صفحات: 121
- گردآورنده: ابوالقاسم صادقی
- ناشر: نشر گلفام
- دانلود کتاب سرداران طنز ایران
- شبی ملا نصرالدین از کنار چاهی میگذشت ...
کتاب سرداران طنز ایران – گردآورنده ابوالقاسم صادقی
کتاب سرداران طنز ایران – گردآورنده ابوالقاسم صادقی
شبی ملا نصرالدین از کنار چاهی میگذشت. نگاهی به چاه انداخت عکس ماه را داخل آب چاه دید فوراً به منزل آمده و
طنابی با خود آورد و داخل چاه انداخت. اتفاقاً طناب در داخل چاه گیر کرد و ملا هرچه طناب را کشید نتوانست آن را بیرون
بکشد و یکمرتبه از پشت به زمین افتاد. در این موقع چشمش به آسمان افتاد که ماه در آن می درخشید و فوراً به ماه گفت
الهی شکر اگر خودم به زمین افتادم اما تو را از غرق شدن نجات دادم!
…
یک روز ملانصرالدین به یکی از دوستانش برخورد دید چشمش را بسته از او پرسید چه شده است. دوست او گفت مدتی
است چشمم درد میکند نمیدانم چه کنم. ملا بلافاصله جواب داد من هم چند روزی است دندانم درد میکرد عاقبت مجبور
شدم آن را .بکنم تو هم میتوانی همین کار را بکنی.
…
ملا نصر الدین با دوستانش در محفلی نشسته بودند و هرکس هر غذائی را که دوست میداشت نام می برد. ملا گفت من
خورش سیب زمینی را خیلی دوست میدارم ولی افسوس که نمیتوانم آن را بخورم. از او سئوال شد که چرا؟ …
|
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.