کتاب گل بوته – جمعی از نویسندگان

نوع فایل
PDF
حجم فایل
12.15MB
تاریخ انتشار
3 اسفند 1401
تعداد بازدید
72 بازدید
۵,۰۰۰ تومان
  • تاريخ انتشار: چاپ اول 1369
  • تعداد صفحات: 284
  • نویسندگان: علی اشرف درویشیان، عظیم خلیلی، خسرو نسیمی، علی فتحی، فریبا وفی
  • گیتی میرزابیگی، محمد خلیلی، اردلان عطاپور، شاهرخ امینی، سرور محمدی و ...
  • ناشر: نشر خنیا

کتاب گل بوته – جمعی از نویسندگان

کتاب گل بوته – جمعی از نویسندگان

پنجاه سالی از سنش میگذشت سری کم مو، چهره ای به رنگ مفرغ و گونه هایی استخوانی و برجسته داشت. چانه اش پهن و فكهايش محکم بود گویی دندان بر چرم گذاشته بود و می فشرد.
از ارمنی های مهاجر شوروی بود لحنی شیرین داشت و تا کنارش می نشستی راديوی يك موج آبی رنگش را که به خاطر علاقه اش به موسیقی، همیشه نزديك گوش می گرفت خاموش میکرد و دیگر مشکل
می توانستی جلودار حرفهایش باشی.
حال و احوالت چطوره، الکساندر؟
هی، حال که نپرس خوب نیست ،اصلا این کمر درد لاکردار
مگر می گذارد نفس بکشم. امان از من بریده.
کمر درد شدیدی داشت هنگام شکنجه دو نفر با لگد رفته بودند روی کمر و شکمش و بدجوری به او آسیب رسانده بودند. کج راه می رفت. بچه ها سر به سرش میگذاشتند و به او می گفتند:
«الکساندر تو مثل برج پیزا هستی کج ، اما همیشه برقرار و پا برجا.
درود بر الکساندر!
الکساندر چانه پهن و مصمم خود را در مشت میفشرد و از لای
دندانهای به هم فشرده اش می گفت:
«درود برزحمتکشان. مرگ بر آمریکا.»

تابستان سال ۱۳۵۱ بود. در زندان سیاسی شماره سه که حیاط مثلث شکلی داشت زیر تنها درخت چنار بند نشسته بودیم. الكساندر تن به آفتاب داده بود. سهمیه سیگارش را آرام دود می کرد و به رادیوی دستی اش گوش چسبانده بود.
– چطور شد به ایران آمدی الکساندر؟
رادیو را پایین آورد. کمی روی کف سیمانی گرم حیاط جا به جا شد. کمرش را با ناراحتی راست کرد و گفت:
بیشتر قوم و خویشهای ما در ایران هستند. به سرمان زد و آمدیم اینجا. کاش هرگز نمی آمدیم. همان روزهای اول چیزهایی دیدم کـــه نزديك بود از تعجب شاخ در بیاورم ای بابا این هم شد کار! دو نفر تو …

کتاب گل بوته - جمعی از نویسندگان

مطالعه بیشتر

لطفا پیش از خرید، راهنمای زیر را مطالعه کنید: