کتاب کابوس – نویسنده حبیب الله اعرابی

نوع فایل
PDF
حجم فایل
9.3MB
تاریخ انتشار
30 شهریور 1401
تعداد بازدید
339 بازدید
۵,۰۰۰ تومان
  • تاريخ انتشار: چاپ اول 1372
  • تعداد صفحات: 184
  • نويسنده: حبیب الله اعرابی "بازپرس ویژه قتل عمد"

کتاب کابوس – نویسنده حبیب الله اعرابی

کتاب کابوس – نویسنده حبیب الله اعرابی

صدای گامهای سنگین و شمرده او، داخل راهرو ساکت و طولانی زندان، در گوشهای زندانیانی

که توی اتاقهای دربسته، در افکار مغشوش خود سیر میکردند، طنین انداخت.

مچ دست راستش با مچ دست چپ پلیس به هم دوخته شده بود.
لحظاتی بعد، صدای پا قطع گردید. قفل آهنی و بزرگ در اتاق شماره سیزده باز شد.

در به روی لولا چرخیده، دستبند از دست همایون برداشته شد.
پلیس با اشاره دست به همایون گفت: اتاق شما همین جا است. بفرمایید؟ همایون که

فکر نمی کرد روزی و روزگاری سرو کارش به زندان بیفتد، لاعلاج، در حالیکه تلاش میکرد،

خود را خونسرد نشان بدهد، چرخشی کرده، پا به درون اتاق گذاشت. قیافه اش مثل کسی

که به مرگ محکوم شده، بیمناک و پریشان بود. همانجا خشکش زد.
اتاق شماره سیزده بزرگ بود. چهارده نفر زندانی، با کله های تراشیده، لباسهای یکنواخت

ویژه زندانیان، دور تا دور آن به حالتهای مختلف نشسته، با یکدیگر پچ پچ میکردند. هنگامیکه همایون

وارد اتاق شد، سکوت کامل حکمفرما گشته، همه چشمها به او خیره شد.
طولی نکشید که ارشد اتاق، سکوت را شکسته، از جای خود بلند شد، آرام آرام به سوی زندانی تازه وارد رفت. با لحنی جاهلانه خطاب به همایون گفت: خوش آمدی! خونه خودته! چرا عزا گرفته ای؟ سگرمه هایت را باز کن؟ دیگر کار از کار گذشته، باید تلاش میکردی به زندان نیایی! ولی حالا که آمدی، باید همرنگ جماعت باشی! ملتفتی؟؟
همایون همچنان ساکت و بی رمق ایستاده به زحمت خود را سرپا نگه داشته بود. مثل آدمهای مادر مرده، سرش را زیر انداخته بود.
ارشد اتاق نوک انگشت سبابه خود را به زیر چانه همایون برده، سرش را که به کف اتاق متمایل بود، بالا آورد. به چشمهای او خیره شده، ادامه داد: از سر و وضعت معلومه آدم حسابی و …

کتاب کابوس - نویسنده حبیب الله اعرابی

مطالعه بیشتر

لطفا پیش از خرید، راهنمای زیر را مطالعه کنید: