کتاب قشنگترین داستانهای دنیا جلد 1

نوع فایل
PDF
حجم فایل
1.35MB
تاریخ انتشار
18 آذر 1401
تعداد بازدید
245 بازدید
۵,۰۰۰ تومان
  • مترجم: پروین جلوه نژاد
  • تاريخ انتشار: چاپ اول 1375
  • تعداد صفحات: 82
  • ناشر: انتشارات چاپار فرزانگان
  • داستانهایی از: ترکمنستان، قرقیزستان، ازبکستان

کتاب قشنگترین داستانهای دنیا جلد 1

کتاب قشنگترین داستانهای دنیا جلد 1

روزی پیرمردی در بیابانی سوار بر الاغش حرکت میکرد. شترش هم از پشت سرش می آمد. پیرمرد که از صبح خیلی زود در آسیاب کار کرده بود بسیار خسته بود. شتر و الاغ هم از کشیدن بارهای سنگین خسته بودند.
پیر مرد همان طور که به سوی خانه می رفت آواز می خواند. آوازش چیزی بود که همیشه به آن فکر میکرد.
اگر یک پسر داشتم،
یک پسر کوچولوی ریزه میزه
با صورتی اندازه خشخاش
خوش اخلاق مثل خورشید، خندان
مثل یک زنبور، کوشا
چه قدر خوشبخت بودم

ناگهان صدایی شنید. هی، پدرجان پدر مهربان اگر پسری نداری مرا به پسری قبول کن». پیرمرد
تعجب کرد، ایستاد و با دقت اطرافش را نگاه کرد اما فقط کلوخ های خشک را دید.
دوباره همان صدا را شنید.
عقاب را که نمی توانی روی زمین ببینی!
پیرمرد سپس به آسمان خیره شد اما آنجا هم چیزی برای دیدن نبود. هی، پدرجان برای دیدن پلنگ برفی ابرها را نگاه میکنی؟»
پیرمرد فریاد زد: «دیگر کافی است خودت را به من نشان بده. او بی طاقت شده بود. پسرک یواش یواش از داخل گوش شتر بیرون آمد . کوچولو با صدای نازک گفت:
من اینجا هستم نمی توانی مرا ببینی؟ ممکن است به من کمک کنی از این جای
تاریک بیرون بیایم.» پیرمرد پسر را از گوش شتر بیرون آورد و او را روی کف دستش نشاند و با خوشحالی گفت: مال من است، چه پسر کوچکی».
پسرک مثل همۀ پسرهای ترکمن جلوی سرش را تراشیده بود و موهای پشت سرش را محکم بافته بود.
پیرمرد پرسید: «اسمت چیه؟ قسم میخورم از نصف گوش شتر بزرگتر نیستی.»
پسر به او نگاه کرد و خندید.
ازش خوشم آمد اسمم همین باشه.»
و پیر مرد او را یارتی گولک نامید یعنی نصف گوش».
یارتی گولک روی پاهایش ایستاد و مثل راننده …

کتاب قشنگترین داستانهای دنیا جلد 1

مطالعه بیشتر

لطفا پیش از خرید، راهنمای زیر را مطالعه کنید: