- مترجم: عنایت الله شکیباپور
- تاريخ انتشار: 1362
- تعداد صفحات: 240
- نويسنده: ژول ورن
کتاب ماجرای یک شهر – نویسنده ژول ورن
کتاب ماجرای یک شهر – نویسنده ژول ورن
وقتی کودک بودم ، خواب هولناکی دیدم که معنای آن برای من نامعلوم بود و بعدها که کتابهای
خود را نوشتم ، بیادم آمد که قسمتی از این حوادث را در دوران کودکی در خواب دیده ام .
پدرم هیچوقت اجازه سفر به من نمیداد ولی یكبار بدون اجازه او با یکی از کشنیهای
مسافربری روانه آفريقا شدم، در دوران کودکی دلباخنه مسافرت به کشورهای ناشناس بودم .
در کشورهای آفریقا با بسیاری از عجایب روبرو شدم و هرچه میدیدم قسمتی از خوابهای هولناکی بود که دیده بودم .
تماشای جنگلهای آفریقا برای من بسیار لذت بخش بود. روزها برای سیاحت به جنگلها میرفتم ، درختان انبوهی را میدیدم که با شاخ و برگ خود سر به فلک کشیده بعضی از این درختها میوه های درشتی داشت که به مناسبت اینکه کاپیتان هور بمن سفارش کرده بود از خوردن آن خودداری میکردم. او به من میگفت غالب این میوه ها از گیاهان سمی است که بسیار خطرناک است یک حبه از این میوه ها میتواند فيل بزرگی را با آن قدرت از پا درآورده
البته توصیه او را همیشه به یاد داشتم، اما از تماشای …
…
ژول ورن در ۸ فوریه ۱۸۲۸ در شهر نانت متولد شد. پدرش پیر ورن در سال ۱۸۲۷ با دختری از نانت ازدواج کرده بود. هر چند که خانوادهٔ دختر بسیار توانگر بودند، پیر ورن که دلبستگی به آموختن و خواندن داشت به کار وکالت پرداخت. ژول ورن برادری به نام پل (۱۸۹۷–۱۸۲۹) و سه خواهر به نامهای آنا، ماتیلد و ماری داشت.
در سال (۱۸۳۹) سوار بر کشتی خودش به نخستین دریانوردی دور و درازش پرداخت و به هند رفت. پس از بازگشت، در سال (۱۸۴۴) در دبیرستان نانت نامنویسی کرد و به آموختن سخنوری و فلسفه روی آورد. پس از گرفتن گواهینامه، به پیشنهاد پدر به کارهای حقوقی مشغول شد.
|